-
کبوتر
یکشنبه 9 آبان 1400 08:10
دیروز با همسر در حال پیاده روی بودیم، یه لحظه احساس کردم یه چیزی به سرم میخوره،کف زمین رو نگاه کردم،دیدم پر از تکه های بزرگ گوشه های نان سنگگ هست ،بزرگ، بالا رو نگاه کردم،اون کبوتر خنگ نشسته بود،تکه های بزرگ رو با نوکش پرت میکرد اینطرف و اونطرف خیلی هم شاکی از اون بالا ما رو نگاه میکرد ،همون موقع یه آقایی با جاروش...
-
کرونا و بویایی
پنجشنبه 6 آبان 1400 11:12
یه اتفاق جالب افتاده.من بویاییم بعد از کرونا خیلی بهتر شده،همسر جان به کل بو نمیفهمه.من همش راه میرم،با ماسک،میگم به به چه بویی،همسر با اخم نگاه میکنه.
-
گربه ها
سهشنبه 4 آبان 1400 13:28
سلام، چرخ فلک چرخید و سی سال پیش ما آپارتمان نشین شدیم. از همون اول چون ذهنیت خونه داشتیم ،سهم گربه ها و پرنده ها رو از سفره مون میدادیم .سهم پرنده ها میرفت پشت پنجره،سهم گربه ها در یک ظرف به حیاط منتقل میشد. اما حیاطی که مشترک بود،حیاطی که نظافتش توسط شخص دیگه ای انجام میشد ، حیاطی که در و دیوار نداشت ،از موش و کلاغ...
-
کار خیر
یکشنبه 2 آبان 1400 05:36
جونم براتون بگه،پدر عادت داشت نون ها رو با قیچی مخصوص ریز کنه،تو ظرف مخصوص بریزه ،یه کم آب بریزه روش،ببره بذاره تو باغچه،کار هر روزشون بود. وقتی فوت کردن،بار دومی که ما به سر خاکشون رفتیم،یه عالمه گنجشک روی خاک و اطرافش بود،در صورتی که دانه ای نبود،یعنی ما حتی یادمون نبود که برای پرنده ها چیزی ببریم.دلم خون شد،که...
-
اپارتمان نشینی
شنبه 1 آبان 1400 08:05
سلام، میخوام درباره یکی از مشکلات آپارتمان نشینی براتون بگم. جونم براتون بگه ، مرحوم پدرم عاشق پرنده ها بود، همیشه نون های باقیمانده از غذا ،ریز میشد و در یک بشقاب پلاستیکی، به همین حیاطی که میبینید منتقل میشد، از اونطرف مرحوم مادر عاشق گربه ها بود، و چون عقیده داشتن غذای این ها باید جدا باشه،غذای گربه ها در حیاط خلوت...
-
کولونوسکوپی
چهارشنبه 28 مهر 1400 14:25
دوستان،الان رفتم سرچ کردم،گویا برای افراد عادی بدون سابقه کنسر،کولونوسکوپی ده سال یکبار توصیه میشه .البته من سالی یکبار چکاپ دارم.
-
خوان سوم
چهارشنبه 28 مهر 1400 10:40
دیگه پذیرش شدم و تموم.رفتم برای کولو. چون دکترم جدید بود،در واقع دکتر اصلی خارج از کشور تشریف داشتن،یه دکتر جوانتر عمل رو انجام میداد،ولی تمام برگه هام به نام دکتر غایب بود.گفتم چرا؟ گفتن محض ارا .چرا نداره .مریض دکتر فلللااانننییی رو نمیشه بدیم یه دکتر دیگه. شما مریض اون هستی. زیر لب غر غر کردم،اگه راست میگه منم با...
-
خوان دوم ۲
یکشنبه 25 مهر 1400 10:47
صبح شال و کلاه کردیم به سمت کلینیک. طبق معمول همیشه تهران، جای پارک نبود،همسر مجبور شدمن رو دم کلینیک پیاده کنه و یه راه دور ماشین رو پارک کنه.رفتم برای پذیرش. اسمم رو پیدا نمیکرد. .چون قبلا یه دکتر دیگه کولو کرده بود،و انصافا دکتر به نامی بود،حالا هم که ایران نبود به نام اون ثبت میکردن،ولی یه دکتر دیگه انجام میداد....
-
خوان دوم ۱
چهارشنبه 21 مهر 1400 06:46
سلام سلام.مرحله بعدی چکاپ کولونوسکوپی بود.چیزی که ازش میترسیدم.حتی قبل از عمل هم معده ام به گرسنگی حساس بود.بعد از عمل که دیگه هیچی،اصلا نمیتونستم تحمل کنم. حالا برای کولو باید کلی ساعت گرسنگی بکشم . اینو حالا یه کاریش میکنم،اون آبی که باید خورد .وای وای .نگم براتون.تقریبا سه تا بطری یک و نیم لیتری از یه مایع بیرنگ و...
-
سونو
دوشنبه 19 مهر 1400 09:22
امروز برای چک آپ سونوگرافی داشتم.همون جریان زیبا که میگن صبح صبحانه نخورید و مثانه تون در حال انفجار باشه. ساعت ۱۱ وقت داشتم،نگو کلا دکتر ساعت ۱۱ و ربع میاد. قبل از من یه خانمی نشسته بود.منم رفتم در یه فاصله دور نشستم.همسر رفت پرداخت کنه،بعد اومد نشست کنار دست خانمه،من و خانمه هی بهش نگاه میکردیم،اونم سرش پایین بود در...
-
بدون عینک ۲
سهشنبه 13 مهر 1400 06:41
پسر کوچیکه ۲۷ سالشه،فکر نکنید یه پسر کوچولو رو کردم تو حموم سوسک بکشه. بزرگه ۳۲ سالشه،میره پشت من سنگر میگیره تا بقیه سوسک رو بکشن.
-
بدون عینک
شنبه 10 مهر 1400 19:13
صبح زود داشتم از سرویس حمام میومدم بیرون،یکدفعه یه سوسک بزرگ،خیلی بزرگ رو دیدم توی وان داشت اینطرف و اونطرف میرفت. وقتی اومدم بیرون پسر کوچیکه کورمال کورمال داشت میرفت سمت حمام.کردمش اون تو و گفتم سوسکه رو بکش. گفت مامان عینک ندارم. گفتم اصلا نیازی به عینک نیست،انقدر بزرگه بدون عینک هم دیده میشه. خلاصه که در نبردی...
-
مدیریت
سهشنبه 6 مهر 1400 11:56
برای بچه ها غذا از دیروز داشتیم.برای خودمون یه کوچولو قورمه سبزی فریز شده در آوردم.برنج هم کم بود. همسر:برنجش کمه؟ من:با نون میخوریم. همسر:خورشت هم کمه. من :آب میریزم توش. و اینچنین غذای ظهر سه شنبه مدیریت شد. یاد بگیرید.
-
واکسن بزنیم
دوشنبه 29 شهریور 1400 14:11
سلام.اومدم یه روشنگری کنم.دوستان ویتامین دی با این علامت اندازه گیری میشه.دویست و پنجاه میکروگرم .این اندازه معادل هزار آی یو هست .یعنی همون که ما میگیم هزار و دوهزار .درست شد.ولی مثلا ویتامین سی ، هزار میلیگرم هست. موقع استفاده به این توجه کنید . عکس رو بزرگ کنید علامت میکروگرم رو کنار ویتامین دی سه میبینید . خوب...
-
کرونا و مصونیت
یکشنبه 28 شهریور 1400 19:42
دوستان در اینستا یه پست گذاشتم درباره این که چرا آدمهای واکسن زده کرونا میگیرن. به زبان ساده توضیح داده.نمیتونم به اون خوبی توضیح بدم. @soheildeco آیدی من در اینستا هست .اصل پست متعلق به صفحه twitterfarsi هست.
-
واکسن
یکشنبه 28 شهریور 1400 09:41
سلام .رسیدیم به واکسن. اول یه قصه بگم .اسفند نود و هشت برام تشخیص کنسر دادن، اردیبهشت نود و نه یه عمل جراحی سنگین داشتم ، بیست کیلو وزن کم کردم ، چند ماه بعد دوره شش ماهه شیمی درمانی رو از سر گذروندم ، یعنی سیستم ایمنی داغون، بعد خبر اومد که قراره بیماری های خاص رو واکسن بزنن ،منم یه دفعه جنی شدم،تو خونه پام رو کردم...
-
ویتامین دی و کرونا
شنبه 27 شهریور 1400 17:00
سلام سلام.افتان و خیزان برگشتم.بالاخره شتر منحوس کرونا جلو در خونه ما هم خوابید..دوماه قبل اول همسر گرفت خیلی سخت.من و بچه ها خفیف گرفتیم.اول بگم اون عکس ویتامین دی رو گذاشتم که بگم خیلی مهمه.در مقابله با کرونا.ما که خفیف گرفته بودیم دکتر فقط ویتامین بارونمون کرد.دو هزار iu ویتامین دی ،ویتامین سی و زینک،و یکسری شستشوی...
-
من و کرونا ،بقیه اش
یکشنبه 14 شهریور 1400 12:21
جونم براتون بگه مبتلا شدن به کرونا مثل هفت خوان رستم میمونه.هر خوان که بگذره میافتی تو گرفتاری بعدی.خوب اولش داروهای مرسوم و معمولی میدن.میگن مراقب باش.باید بشینی مثل جغد مریضت رو مراقبت کنی.با هر تغییری،هر تبی،هر سرفه ای گوش به زنگ باشی.بعد داروی فاواپییر میدن.باید بری دنبالش،به بدبختی گیر بیاری.یه دوره مریضت...
-
من و کرونا ۶
شنبه 13 شهریور 1400 09:36
سلام.اون دکتر که تو کامنت ها معرفی کردم،ساعت کاریش از ۸ صبح تا ۱ بعدازظهر هست.بیشتر کار نمیکنه.بعد هم تلفن جواب نمیدن چون از سر و کولشون داره بیمار کرونایی میریزه.کرونای لعنتی معمولا یه خانواده رو درگیر میکنه .بدون وقت قبلی خیلی کم میتونن بیمار ببینن.یعنی باید حضوری بری،برای فردا یا پس فردا نوبت بگیری.نذارید حالتون بد...
-
من و کرونا ۵
پنجشنبه 11 شهریور 1400 09:59
انقدر این دکتر و اون دکتر کردم تا باالاخره رسیدم به این خانم دکتر.اتاق انتظار بزرگ.هوا جریان داره. صندلی ها با فاصله.خودش هم تقریبا نیم ساعت صرف هر بیمار میکرد.خوب معاینه میکرد.صدای ریه رو گوش میداد.به شدت با سی تی مخالف بود.میگفت ضرر داره.تحت نظر خودش دارو رو تزریق کردیم.وقتی قند بالا رفت خودش با تزریق پایین اورد.خدا...
-
من و کرونا
سهشنبه 9 شهریور 1400 10:26
میگم،حالا که بو و مزه نمیفهمیم،به درجات بالای عرفان رسیدیم.غذا میخوریم که سیر بشیم.دیگه مهم نیست چی.وقتی کباب و نون و پنیر یه مزه بده.دیگه خاصیت وجودیش از بین میره.مثلا امروز دو تا کدو سرخ نشده ریختم قاطی گوشت.تبدیل شد به خورش کدو.سالم و بهداشتی.باید از این فرصت استفاده کنم به سالم خوری عادت کنیم.و البته راحت تر هم...
-
کیک خامه ای
دوشنبه 8 شهریور 1400 09:56
من:پسرم میری بیرون یه کیک خامه ای دو کیلویی بگیر. پسرم:مامان جان زور بیخود نزن.پولم خرج نکن الکی.هیچی نمیفهمی از مزه اش.بذار خاطره اش برات بمونه.
-
من و کرونا ۴
چهارشنبه 3 شهریور 1400 07:04
دوستان،یک نکته کنکوری درباره این کرونا دلتا که هیچ کس بهتون نمیگه،ولی من رایگان بهتون میگم.این هست که، این مدل نامرد بهتون مصونیت نمیده.یادتونه قبلی پادتن و مصونیت دو تا شش ماه میداد.این یکی زل میزنه تو چشمتون دوباره گازتون میگیره. من با همسر گرفتم.سبک.در حد خارش گلو و سنگینی سر.سر ده روز هم با یه دلدرد و اسهال تموم...
-
من و کرونا ۳
سهشنبه 2 شهریور 1400 12:01
خوب بگذریم.دنبا همیشه همین بوده.فقرا بیشتر میزاییدن،فقرا بیشتر بیمار میشدن و از دنیا میرفتن.البته هر کسی خدایی داره،که در برابرش همه یکسان هستن،و مرگ برای همه است. آدم دلش میسوزه از بی عدالتی های دنیا،ولی دنیاست دیگه.سرای امن و آسایش نیست. حالا از جای خوبش بگم.تو خونه هیچ کس بو و مزه نمیفهمه. در نتیجه هر آش شله...
-
من و کرونا ۲
دوشنبه 1 شهریور 1400 15:38
خوب براتون بگم همسر در حال بهبودی هست.ولی باید ببینیم این مدت چقدر آسیب به قلب و چشم وارد شده.نمیدونم گفتم یا نه.با تزریق دو دوروز رمدسیور قندش رفت بالای ۴۰۰.و تا پایین آوردیم.نمیدونیم چی شده.کرونا به شدت موذی هست.میگرده نقطه ضعف پیدا میکنه و ضربه میزنه. از همون اول یه عده گفتن این بیماری برای این ساخته شده فقرا رو از...
-
من و کرونا ۱
چهارشنبه 27 مرداد 1400 21:12
یادمه شنبه بود،همسر اومد گفت یه کم تب دارم.مثل برق از جام پریدم.فهمیدم شتر کرونا دم خونه مون خوابیده.سریع فرستادمش درمانگاه.خوب پزشک عمومی معاینه کرد حسابی و با توجه به عفونی بودن سینوس ها آنتی بیوتیک و یه مشت داروی عمومی نوشت و برگشت منزل.یه کم پرس و جو کردم دیدم باید به پزشک عفونی مراجعه کنیم.جالبه قبلا فکر میکردم...
-
دو تا خسته و در به در
یکشنبه 24 مرداد 1400 16:55
خوب همسر همچنان نفس نداره.سرفه هم کم و بیش.ولی بخاطر داروی رمدسیور قند بالا،فشار بالا.خلاصه در هم و برهم.تعطیلی.دکترش نیست. پسر کوچیکه هم فکر کنم گرفته.همش چشمم بهشه.خلاصه که خدا رحم کنه.ولی به اندازه یه سفر نامه حرف دارم.بذارید از این کویر وحشت رد بشم.بگم چه خبره.
-
خسته و در بدرم...
چهارشنبه 20 مرداد 1400 17:42
بالاخره شتر کرونا دم خونه ما هم خوابید.همسر گرامی از پرستار به بیمار تبدیل شد.بهش میگم خوش به حالته ها.یه پرستار کمر باریک داری.پرستار من که سبیل کلفت بود. یه دستگاه کوچولو خریدیم ،گرون،برای اندازه گیری پالس قلب و سنجش اکسیژن.چون خیلی پول براش داده بودیم ،همه خانواده تست کردیم.پسر بزرگه ضربان قلبش خیلی بالا بود.سریع...
-
چرا مخمل نمیپوشی...
یکشنبه 20 تیر 1400 20:37
چرا مخمل نمیپوشی چرا با ما نمیجوشی مگه مخمل زری چنده هرکس گفت این شعر کجا خونده شده برنده است. والا از جمعه تا امروز دقیقا چهار تا خبر فوت بهم رسیده.دیگه اینجوری شدم که تو خونه قر بدم راه برم و اینا رو بخونم.اولین خبر فوت زن داییم بود.بنده خدا حدود ۸۰ داشت.بهش گفتن واکسن بزن، گفته من که جایی نمیرم .واکسن میخوام...
-
سریال
دوشنبه 14 تیر 1400 17:08
سلام.الوعده وفا.اومدم از سریال ها بگم.اما قبلش یه غر بزنم بعد. آقا قدیما بچه دار میشدن،پسر دار میشدن میشد عصای دست. دختر دار میشدن،میشد غمخوار پدر و مادر. گریه کن سر قبر. دور از جون .چی شد تا به ما رسید بچه ها شدن آقا بالا سر .کی اینجوری شد. ما هنوز خیلی پیر نیستیم،آلزایمر نداریم .بچه ها وابسته هستن،خریدشون، آشپزیشون...