-
لوسی و مگس
جمعه 10 فروردین 1403 11:59
لوسی مارمولک میگیره،سوسک میگیره،به مگس که میرسه،فرار میکنه،یه رفتارهایی از خودش نشون میده،من به عنوان صاحبش،خجالتم میاد ، آنچنان با دیدنمگس بالا و پایین میپره فرار میکنه،انگار اژدهای هفت سر دیده .
-
پزشکی،هنرمندی ۱
جمعه 25 اسفند 1402 21:05
یادمه،اون قدیما،یه سال پیاز کمیاب میشد،همه کشاورزا،سال بعد،پیاز میکاشتن،بعد سال آینده پیاز داشتیم،سیب زمینی کم بود.و همینطور،ادامه میدادیم.در صورتی که اگر کسی هنر آینده خوانی داشت،وقتی همه پیاز میکاشتن،باید سیب زمینی میکاشت،سال بعد به قیمت طلا،میفروخت . حالا چه ربطی داره.میگم براتون. همیشه فکر میکردم،ما تو همه قسمت ها...
-
منطقه گردشی
شنبه 12 اسفند 1402 18:45
دو تا جا تو خونه ما،برای پیشول،قدغن هست.حمام ،و توالت ایرانی. یکی دو بار،حمام رو رفته،چون درش رو باز میذاریم رطوبت نمونه،گاهی یواشکی میره تو وان،قایم میشه ما هم که نمیبینیم،صفا میکنه،تمام شامپوها و بدن شو ها رو بو میکنه،بعد میبینیم دو تا چشم عسلی یواشکی داره نگاهمون میکنه،که با اخم ما،میدوه میاد بیرون،انگار نه انگار....
-
سوسک
جمعه 4 اسفند 1402 08:32
پیشی علاقه شدیدی به سوسک داره،وقتی میبینه تا مدت ها باهاش بازی میکنه،وقتی همسر میکشه سوسک ها رو، تا مدت ها راه میره غر میزنه .هفته قبل براش دو تا سوسک پلاستیکی خریدم.یکیش رو با نخ قرقره،بستم و میکشیم روی زمین،چقدر خوشحال بود و بازی میکرد.بعد هم زیر رومیزی قایم کردم برنداره.گفتم ممکنه بخوره.بلا نگرفته پیدا کرده بود،و...
-
پیشی
یکشنبه 22 بهمن 1402 05:45
دیروز قرار بود یه غذای جدید برای پیشی امتحان کنیم. این پیشول خان،خیلی مغروره،یعنی اصلا برای غذا، هول نمیزنه،ظرف غذاش خالی باشه،با گردن برافراشته،مثل خدایان مصری،مینشینه بالای سر ظرفش،زل میزنه به من و همسر . دیروز ظرفش خالی بود،چون میخواستیم غذای جدید براش امتحان کنیم،ببینیم اگر دوست داره و میخوره،بازم بگیریم.تقریبا،یه...
-
نمیپرسی تو احوالمو زمونه چید پر و بالمو
جمعه 13 بهمن 1402 14:03
حالم که خوب نیست،یا میخوابم،یا تو آشپزخانه خمیر درست میکنم و شیرینی و پیتزا و پیراشکی میپزم. گاهی وقتا هم انقدر راه میرم که میرسم به ته دنیا. الان یه یخچال پر از شیرینی و پیتزا و پیراشکی داریم. هوا هم انقدر سرده،پیاده روی هم کنسله. کمرم هم درد گرفته،حالم بهتر شده
-
پرده
دوشنبه 2 بهمن 1402 22:31
من بفهمم کی پرده رو اختراع کرده،یه خدا بیامرزی براش بگم،آخه رو چه حسابی،این همه پارچه،باید آویزون کنی،بعد هر سال در بیاری،بشوری،دوباره آویزون کنی،آخه چه کاریه.پدرم در اومد.باید یه چیزی باشه سبک،کم حجم گوگولی شستنش راحت باشه،نصبش راحت تر .آب هم کم مصرف کنه،این همه پارچه،اول تو وان خیسوندم،بعد سنگین شد.پدرم در اومد تا...
-
مشکل حل شد
دوشنبه 2 بهمن 1402 05:43
به دوستان بلاگفا،دسترسی پیدا کردم.مشکل از خرس من بود .
-
بلاگفا
سهشنبه 26 دی 1402 07:53
دوستان،بلاگفا کلا تعطیل شد؟ چی شده،اصلا نشون نمیده.
-
من و هایده
سهشنبه 26 دی 1402 07:45
چند وقت بود،احساس میکردم دستگاه گوارشم مشکل داره،به عادت غلط همیشگی،هی طولش دادم،بعد رفتم دکتر،مثل همیشه ،آندو و کولو،دوستانی که انجام دادن میدونن چه خبره ،روز قبلش درست مثل جهنم هست.یه پودر بدمزه رو تو آب حل میکنی،انقدر میخوری،تا جونت دربیاد .چند تا هم قرص، برای بعضی ها شیاف،یعنی از اینطرف میخوری،از اونطرف،دستشویی ....
-
طب سنتی ۲
دوشنبه 18 دی 1402 20:30
تجربه بعدی درباره اگزمای دستم بود،اگزمای شدید داشتم،وحشتناک،پوست پوست،زخم،اصلا یه وضعی،از این دکتر به اون دکتر،پماد،قرص.همش موقتی بود.دوباره برمیگشت. یه خانمی اومده بود برای کمک در کار خانه،برگشت گفت،یه کم حنا بریز تو آب،دستت رو بذار توش.اینم مثل آب روی آتش بود. درسته کف دستم حنایی شد،ولی جوش ها خشک شد،پوست جدید...
-
طب سنتی ۱
چهارشنبه 13 دی 1402 12:58
دوستان امروز میخوام یه بحث جدی رو پیش بکشم،طب سنتی،طب جدید. وقتی پسر اولم دنیا اومد،علاوه بر دل درد،رنگمدفوعش سبز بود،تا مدت ها،دکتر اطفالمون ،خیلی به روز بود،ترنجبین،آب قند و آب نبات رو ممنوع کرده بود،منم گوش میدادم،ولی میدیدم این بچه،دفعش درست نمیشه. یه روز،یواشکی،یه آب نبات خیلی کم شیرین دادم بهش .مثل آب روی آتش...
-
گربه ۲
شنبه 2 دی 1402 10:48
یه عروسک دوستم برای گربه سیاه ما آورد،یه نگاه بدی کرد،رفت،اصلا محل نداد بهش.حالا ببین مخمل،بغلش میکنه و میخوابه. دو تا گربه دیگه هم بود،این مظلومه،هیچی نمیگه،بردمش تو اتاق،جدا بهش دادم.اونا نخورن سهمش رو. بعد جمعه دیدم سرفه میکنه،انگار آسم هم داره طفلکی.همش میگم،آخه تو،توی خیابان،چیکار میکردی.تو گربه خونگی هستی. آخه...
-
گربه
دوشنبه 27 آذر 1402 10:11
بچه ها یه قصه بگم.ما برای خونه پسر بزرگه،یه گربه میخواستیم.هی رفتیم تو این پیج های واگذاری،بالا و پایینش کردن،بیچاره ،انگار میخواستن بهش زن بدن،چون مجرد بود،ندادن بهش. بعد با دو تا گربه ،تو محوطه خودمون خیلی رفیق بود،همیشه بهشون غذا میداد،بازی میکرد. پسرم گربه نارنجی خیلی دوست داره،یکیشون نارنجی بود. گفتم همین رو...
-
ضد آفتاب
شنبه 4 شهریور 1402 14:35
سلام بر دوستان گل،امروز رفتم بالای منبر.دیروز یه سریال میدیدم،به اسم ، Lie to me سریال بسیار خوبیه،اینا اومده بودن تو یه جای گرم،انقدر کرم ضد آفتاب زده بودن روی بینی شون،که سفید بود،یعنی چند برابر نقاط دیگه صورت . دیدم ای دل غافل،ما به همه جای صورتمون،مساوی کرم میزنیم . در صورتی که بینی چون برجسته تره،بیشتر و شدید تر...
-
کنار تو درگیر آرامشم
شنبه 28 مرداد 1402 09:14
یه استعداد جدید در خودم کشف کردم.استعداد نان پزی، حالا نمیدونم استعداد هست یا نه،ولی خیلی برام لذت بخش هست .اون خمیر مایه ،آرد ،پف کردنش،بعد ورز دادن خمیر،همش مثل معجزه میمونه ،و در آخر نتیجه کار، فوق العاده است . من گفتم چرا دوران کرونا همه نان میپختن،طبق معمول بازم دیر گرفتم. از امروز شما با یک سهیلای جدید،رو به رو...
-
دارو
شنبه 21 مرداد 1402 05:13
سلام،دوستان،هر وقت دکتر میرید،دارو میگیرید،بشینید با حوصله،بروشور ها رو بخونید،یا گوگل کنید،بدونید داروتون چیه،حتی بنویسید تو یه لیست،هیچ کس ،به فکر کسی نیست،خودتون به فکر خودتون باشید. کلا یه لیست از داروهایی که میخورید،داشته باشید.
-
گرو کشی
چهارشنبه 18 مرداد 1402 08:09
اومدم غر غر کنم برم.دیروز مهمونی دوستانه داشتیم با عده ای از دوستان،ساعت ۱ قرار تو رستوران. البته هر کس مهمون جیب خودش بود. بعد اول،قرارمون ۱۲ بود،تو رستوران،چند تا از دوستان،گفتن نماز بخونیم،بعد بیاییم .شد ساعت ۱،تو رستوران هم نیم ساعتی طول میکشه تا غذا آماده بشه، حالا کسی که ساعت ۷ صبح صبحانه خورده،ناراحتی گوارشی...
-
دارو،بیماری
یکشنبه 4 تیر 1402 09:20
چند وقتی بود، از سر کنجکاوی ،یه پیج رو دنبال میکردم ،که خانمی هست، مبتلا به ام اس. خودش و اطرافیانش ،به این افتخار میکردن که با ورزش و تغییر سبک زندگی ،تونستی بیماریش رو مهار کنه .یه سوال، ما در عهد بوق زندگی میکنیم ،اوسکولیم ؟ چه خبرتونه . دیروز خوندم چون داروهاش رو مصرف نکرده ،به اعصاب چشمش آسیب وارد شده، عزیزان...
-
درس جدید
شنبه 3 تیر 1402 09:18
بچه ها یه چیز جدید یاد گرفتم،البته شما شاید بلد باشید. قبلا ،برای خودکشی در زبان انگلیسی،committed suicide, به کار میرفت. فعل committed برای جرم بکار میره،الان این فعل رو تغییر دادن،چون خودکشی بیماری هست،جرم نیست،الان میگه die by suicide گفتم شما هم بدونید.
-
چه خبرتونه؟
دوشنبه 29 خرداد 1402 08:01
سلام،روز و شبتون بخیر اومدم بگم،به این قاب جادو اعتماد نکنید، چند وقت پیش،یه بنده خدایی فوت کرد،همه ازش فیلم و عکس گذاشتن،از اون طرف،یه عده بد گفتن ازش،نه اینور شورش کنید،نه اونطرف. طرف یه صفت برجسته داشته،یا نویسنده خوبی بوده،شاعر خوبی بوده،طنز نویس خوبی بوده،دیگه قول نداده که تو همه زمینه ها خوب باشه،صفات منفی هم...
-
نگارش پارسی را پاس بداریم.
پنجشنبه 18 خرداد 1402 08:30
سلام. عنوان متن: نگارش فارسی را پاس بداریم رشته تحصیلی من هیچ ربطی به ادبیات فارسی نداره.ولی همیشه عاشق ادبیات بودم.کلاس اول رو که تموم کردم، یکی از بستگان که بچه هاش بزرگ شده بودن ، یه کتابخانه کوچولو پر از کتاب های کودک بهم هدیه داد.سه ماه تابستان کتاب ها رو خوندم و دوره کردم.همینجوری بود که تبدیل به یک کرم کتاب...
-
تهدید
پنجشنبه 11 خرداد 1402 08:34
پادکست های آقای سپهر خدابنده رو گوش میدم.پادکست هاش کوتاهه،ولی نکات کلیدی رو میگه،دیشب داشتم پادکست از تهدید نترسیم رو گوش میدادم.تمام مدت به دخترها و زن هایی فکر میکردم که ازشون سو استفاده شده،تهدید شدن.چه نکات خوبی رو گفتن. اون عروس ها و دخترهای جوانی که یه آدم مریض سر راهشون سبز میشه،به اسم عشق فریبشون میده،از گله...
-
اگر خواهم غم دل با تو گویم
پنجشنبه 4 خرداد 1402 12:07
رفتم سر زدم به چند تا از دوستان وبلاگی،دلم ترکید،چرا همه انقدر بیمار و گرفتار شدن. ای روزگار،چه کردی با ما
-
چاره کار
پنجشنبه 4 خرداد 1402 09:00
سلام،روزتون بخیر،من اون پادکست رو گوش دادم ،به این نتیجه رسیدم که حرف هام رو بزنم. خوب این جا یه مشکلی بود،اون کسی که مخاطب بود،با همون کلمات اول که بهش گفتم،شروع کرد به شلوغ بازی،دوره افتاد،بین دوستان مشترک،از من بدگویی کرد،من رو آدم حسود،بداخلاق،کنترل گر معرفی کرد.کار بسیار احمقانه ای بود،چون،اینا دوستان چهل ساله...
-
چیزهای کوچک
پنجشنبه 28 اردیبهشت 1402 07:31
یه سریال میبینم،به اسم،یک میلیون چیز کوچک A million little things ،داستان زندگی چند تا دوست هست،هر کدوم یه سری مشکل دارن یکیشون سرطان داره،چی باعث میشه یه آدم،دست از مبارزه برای زندگیش بکشه؟تسلیم بشه،نخواد درمان بشه.فکر کنم دلشکستگی،تنهایی،ترس از تنها درد کشیدن.برای همین ساپورت،خانواده،دوستان،یا گروه های حمایتی،خیلی...
-
میانجی
یکشنبه 24 اردیبهشت 1402 08:46
نمیدونم چرا من بیچاره شانس میانجی شدن ندارم.هر وقت میخوام دو نفرو با هم آشتی بدم،با هم آشتی میکنن،ولی کاسه کوزه ها ،سر من میشکنه. هر وقت بین پسر و پدر میانجی میشم،همین بساطه،آخرش پسر میگه،تو داری اینجوری میگی،پدر نمیگه. پدر همه غر غر هاش رو برای من میزنه،به پسر که میرسه،ملیح و مهربان میشه. شیطونه میگه ولشون کنم به حال...
-
کانال
یکشنبه 17 اردیبهشت 1402 21:50
دوستان آدرس گروه تلگرام این هست.برای گفتگوی بهتر. https://t.me/mamanpesari
-
پیشی
چهارشنبه 13 اردیبهشت 1402 07:56
جونم براتون بگه،پیشی اصلا به گوله کاموا علاقه نداره،در حد همون نیم ساعت اول،بازی میکنه،بعد هم دیگه هیچی . اما،هر وقت حوصله نداره و دلش بازی میخواد،میشینه یه گوشه،میو های خاص میکنه،دقیقا مثل بچه ها ،که هر گریه شون یه مدلی هست،میو پیشی هم یه مدلی هست. اینجور وقت ها،یه تکه کاموا بلند دستم میگیرم،راه میافتم تو اتاق،هی...
-
پیشول
دوشنبه 11 اردیبهشت 1402 07:41
ما هر وقت از خونه بیرون میریم،برای پیشول اسباب بازی و توپ میخریم،از این ارزونا،پلاستیکی،بعد بهترین اسباب بازی و محبوبترینش کدومه،اگر حدس زدید؟ بیایید جواب بدید تا بگم براتون. میخوام یه انجمن حمایت از مادران پسر دار راه بندازم،موافقید؟ ،دختر دارها هم شرکت نکنن لطفا،ما حسودیمون میشه ، ایش.