یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

درد کوچک بزرگ

اومدم یه چیز خنده دار،ولی گریه دار بنویسم براتون.لطفا اگر راه کاری دارید،بهم بگید.اول یه تاریخچه بگم.

پدر خدا بیامرزم،از زینت های زنانه،بدش میومد،مخصوصا گوشواره .حالا فکر کنید،کی عاشق گوشواره بود.من من کله گنده.بعد تو سن پانزده سالگی،دو تایی با دوستم،رفتیم گوش سوراخ کردیم.یکی از گوش هام از اول،بازی در آورد.

عفونت کرد،بعد هم که خوب شد،هر وقت گوشواره طلا میانداختم،ورم میکرد،قرمز میشد،و مجبور بودم وسط مهمونی ها،گوشواره رو در بیارم،فقط با یه لنگه گوشواره بشینم.چه بسیار سوال جواب دادم که گوشواره ام نیفتاده،گوشم مشکل داره .

دیگه قید گوشواره رو زدم.یه جورایی،فکر میکردم عاق پدرم شدم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد