-
کار جویی
جمعه 2 اسفند 1392 20:26
کارجویان جوان، همانها که در به در از این سازمان به آن شرکت در جستجوی کار هستند، گاهی اشتباهاتی را در روند شغل یابی خود انجام می دهند که باعث دور ماندنشان از محیط کار می شود. به گزارش افکارنیوز ، برای کارجویان همینکه با جستجوهای جسته و گریخته کاری پیدا شود، کفایت می کند، حال به هر ترتیبی که باشد. این در حالیست که این...
-
پیری
چهارشنبه 30 بهمن 1392 18:56
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می کند . فکر می کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است . اما وقتی به آن می رسد ، می بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده ، دور چشمهایش چین افتاده ، پاهایش ضعف می رود و دیگر نمی تواند پله ها را سه تا یکی کند . و از...
-
در باز ، در بسته
سهشنبه 29 بهمن 1392 06:39
وقتی دری بسته میشود ، در دیگری باز میشود ، ولی اینقدر با تاسف به درهای بسته نگاه میکنیم که: از در های باز شده غافل می مانیم... وینستون چرچیل ©
-
«« آﻣﻮﺯﺵ ﭘﺨﺘﻦ ﺷﻮﻫﺮ : !! »»
پنجشنبه 24 بهمن 1392 18:33
١- ﺷﻮﻫﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ دهید (ﺷﻌﻠﻪ ﺭﺍ ﻛﻢ ﻛﻦ) ٢ - ﺭﻭﻱ ﺁﻥ عشق و ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻴﺮﻳﺰﻳﻦ (ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﻦ ﻏﺮﻕ ﻧﺸﻮﺩ) ٣- ﺑﺎ ﻛﻤﻲ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻃﻌﻢ ﺩﺍﺭﺵ ﻛﻨﻴﺪ (ﻛﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﻧﮕﻪ ﺩﻳﻮﻧﻪ ﺍﺱ) ٤- ﻣﻮﺍﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻗﺎﺷﻘﻲ ﺍﺯ ﺍﻋﺼﺎﺏ ﺁﺭﺍﻡ ﻫﻢ ﺑﺰﻧﻴﻦ (ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺤﻤﻞ ﻛﻨﻲ) ٥- ﺑﺎ ﺩﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﻣﺤﻜﻢ ﻛﻦ (ﺗﺎ ﺟﺎ ﺑﻴﻔﺘﺪ) ﻭ ٥ ﺍﺩﻭﻳﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻜﻦ : ﺑﺤﺚ ﻧﻜﻦ!! ﺩﻋﻮﺍ...
-
نون قندی
سهشنبه 22 بهمن 1392 19:26
برای بچه ها عصرونه نون قندی با شیر گذاشتم . گل پسر اومده خورده . بعد میگه از خوردن نون قندی احساس عذاب وجدان میکنم. من : چرا؟ گل پسر: آخه بچه که بودم پدر همیشه قصه نون قندی برام تعریف میکرد فقط نمیدونم چرا آخرشو یادم نیست. من: آخه همیشه خوابش میبرد و آخرشو تعریف نمیکرد.
-
اتوبوس
دوشنبه 21 بهمن 1392 17:42
یه روز تو اتوبوس یه مادر و دختر سوار شدن . مادر هم سن و سال من بود دختر هم حدودا 19 تا 20 سال داشت . موقع پیاده شدن دختر رفت جلو که حساب کنه . مادر موقع پیاده شدن پاش پیچ خورد و سکندری رفت. دختر هراسون دوید اومد و پرسید چی شد. بعد هم که پیاده شدن مامانشو بغل کرد و چن ثانیه تو بغلش نگه داشت . مدیونید اگه فک کنید دلم...
-
طفلکی
دوشنبه 21 بهمن 1392 06:14
بقول انا خانم دیروز خیلی طفلکی بودم . تازه دلمم شکسته بود . سوار اتوبوس شدم که برم سر کار.صندلی روبه روم یه خانم مسن با لباسهای قدیمی نشسته بود. صورت گرد آفتاب سوخته. صورت چین و چروک داشت. بغل دستش هم دخترش بود (شاید چون خیلی شبیه بودن) دقیق شده بودم تو صورت خانم مسن. یه جورایی به نظر قشنگ میومد. شاید هم دوست داشتنی ....
-
گوشواره های مریمی
شنبه 19 بهمن 1392 21:22
مریمی یه عالمه گوشواره های قشنگ رنگی درست کرده بشتابید
-
آموزه های عمه کتی
شنبه 19 بهمن 1392 06:15
آنچه جوان در آینه بیند، عمه کتی در خشت خام بیند! عمه کتی زنی سالخورده و سرد و گرم چشیده است که تجربیات خود را در اختیار جوانان قرار می هد. >
-
گوش واره
سهشنبه 15 بهمن 1392 19:10
گوشواره همیشه برای من نمادی از زنانگی و زیبایی بوده و هست. پدر خدا بیامرزم همیشه با طلا و زیور الات زنانه مشکل داشت . مادرم هیچ وقت برای خودش طلا نداشت . همان یک حلقه را هم از بس استفاده نکرد گم شد. خواهرم هم نماد اطاعت و فرمانبری بود نسخه جوان شده مادر . او هم تا در منزل پدر زندگی میکرد هیچ نداشت . در خانه بهترین...
-
موانع و موقعیت ها
سهشنبه 15 بهمن 1392 13:26
در روزگاران قدیم پادشاهی دستور داد تخته سنگی را وسط جاده ای قرار دهند. سپس خود و افرادش در گوشه ای مخفی شدند تا ببینند آیا کسی آن تخته سنگ را از سر راه برمی دارد یا نه. عده ای از بازرگانان و افراد مرفه دربار با بی توجهی از کنار تخته سنگ عبور کردند. عده زیادی هم از مردم عادی با دیدن تخته سنگ شاه را ملامت می کردند و او...
-
یک روز زندگی کن
جمعه 11 بهمن 1392 20:35
یک روز زندگی دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود . پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت ، خدا سکوت کرد ، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد ، آسمان و زمین را به...
-
ازدواج
جمعه 11 بهمن 1392 19:43
این مطلب رو از جایی برداشتم . نظریه قابل تاملی داره. دوستان عزیز نظر کارشناسی دکتر کوروش معدلی را در خصوص موضوع مورد بحث (سن مناسب برای ازدواج و شرایط لازم آن)به حضور شما می رسانیم: با سلام خدمت همه ی عزیزان: اگر بخواهیم یک نگاهی عمیق به انسان داشته باشیم انسانی که درهرجای دنیا ودر هر شرایطی می تواند به دنیا بیاید...
-
حکایت شیوانا و تنها کار مفید الان!
سهشنبه 8 بهمن 1392 09:57
شیوانا همراه کاروانی درراهی می رفت. ظهر به منزلی رسیدند و چون تا منزل بعدی یک روز کامل راه بود ، تصمیم گرفتند همانجا استراحت کنند و سحرگاه روز بعد به سمت منزل بعدی حرکت کنند. وقتی همه مستقر شدند. شیوانا سطل آبی برداشت و به سراغ پله های شکسته حجره ای رفت و با گلی که فراهم کرده بود شروع به ترمیم پله های شکسته نمود. یکی...
-
یک داستان کوتاه و فوق العاده زیبا
یکشنبه 6 بهمن 1392 14:49
ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻧﻮﺟﻮﺍﻥ، ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ یک دلار ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﺎﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺯﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻮﯾﺪ، ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻻﺭﯼ ﺭﺍ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ. ﯾﮏ ﭘﺴﺮ ﺧﺮﺩﺳﺎﻝ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﻨﻈﻮﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﮑﻞ ﺁﻧﮋ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺧﯿﺮ، ﻣﯿﮑﻞ ﺁﻧﮋ ﯾﮏ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ...
-
unfinished business
جمعه 4 بهمن 1392 09:54
وقتی نمیخواهید راجع به چیزی فکر نکنید ولی از پساش برنمیآیید و تازه بدتر هم میشود به این دلیل است که پرونده آن موضوع را به درستی در ذهنمان نبستهاید unfinished business چرا که آن را درست تجزیه و تحلیل نکردهاید. آن را به درستی ارزیابی نکردهاید و تکلیف درست و غلط و خوب و بد و اشتباه و خطا را در آن مشخص نکردهاید....
-
برای گولوی عزیزم
چهارشنبه 2 بهمن 1392 11:06
غمت را به دوستت بگو و سیب سرخی را که یافته ای با او قسمت کن وببین که سبکتر پرواز خواهی کرد شاعر نمیدونم کیه
-
فیلم
چهارشنبه 2 بهمن 1392 06:25
پی نوشت پست آیدا جان وقتی گل پسر سرباز بود برای اینکه وقتی میاد خونه حال و هواش عوض شه براش فیلم های زبان اصلی از یکی از فروشگاه های محلمون میگرفتم . خودش گفت بذار این دفه من برم انتخاب کنم. گفتم باشه . آدرس دادم . گل پسر هم نه گذاشت نه برداشت با لباس فرم نیروی انتظامی رفته بود . هر چی گفته بود جواب شنیده بود که ما...
-
صندوق
سهشنبه 1 بهمن 1392 19:48
گدایی سالها کنار جاده ای نشسته بود . روزی غریبه ای از کنار او گذشت . گدا مثل همیشه کاسه خود را به سوی او گرفت و از او درخواست پول کرد . غریبه گفت چیزی ندارم به تو بدهم . آنگاه از او پرسید آن چیست که رویش نشسته ای ؟ گدا گفت هیچ . یک صندوق قدیمی . تا آنجا که یادم می آید روی همین صندوق نشسته ام و گدایی کرده ام . ......
-
صندوق
سهشنبه 1 بهمن 1392 19:36
گدایی سالها کنار جاده ای نشسته بود . روزی غریبه ای از کنار او گذشت . گدا مثل همیشه کاسه خود را به سوی او گرفت و از او درخواست پول کرد . غریبه گفت چیزی ندارم به تو بدهم . آنگاه از او پرسید آن چیست که رویش نشسته ای ؟ گدا گفت هیچ . یک صندوق قدیمی . تا آنجا که یادم می آید روی همین صندوق نشسته ام و گدایی کرده ام . ......
-
چند روزر ماجرا
دوشنبه 30 دی 1392 09:39
شنبه شب عروسی دعوت داشتیم . عروسی که من هر وقت بهش فکر میکنم بغض گلومو سفت میگیره . چند ماه قبل از عروسی مشخص شد داماد ام اس گرفته . داماد 25 ساله . خلاصه من تا ساعت 4 سر کار بودم . زودتر نمیتونستم بیام بیرون . 4/5 رسیدم به خونه . در حال دویدن و به این و ان رسیدن بودم . لباس پوشیدم. لوازم آرایش را به صف کردم . سعی...
-
ارایه مطلب
شنبه 28 دی 1392 10:05
دو تا خانم تو محل کارشون داشتند با هم صحبت می کردند ... اولی : دیشب، شب خیلی خوبی برای من بود. تو چه طور؟ دومی : مال من که فاجعه بود. شوهرم وقتی رسید خونه ظرف سه دقیقه شام خورد و بعد از دو دقیقه رفت تو رخت خواب و خوابش برد. به تو چه جوری گذشت ؟ اولی : خیلی شاعرانه و جالب بود. شوهرم وقتی رسید خونه گفت که تا من یه دوش...
-
نیاز
چهارشنبه 25 دی 1392 13:47
همین الان همت کنید شاید فردا دیر باشد
-
رمانتیک
چهارشنبه 25 دی 1392 10:58
مادر بزرگم قدرت عجیبی دارد. حال و روزت را از نگاهت می فهمد؛ به من نگاه می کند و می گوید: عاشقی، از نگاهت معلوم است، نگاهت برق دارد. به دختر دایی ام می گوید: مراقب باش مادر جان، حالت چشمهایت معلوم است که بارداری! با دلخوری می پرسم: مادر جان چطور با قطعیت برایمان حکم صادر می کنید! با یک نگاه ؟! چشمهایش را ریز می کند و...
-
شوخ طبعی
سهشنبه 24 دی 1392 17:49
یکی از مکانیسمهای دفاعی در افرادی که سلامت روان دارند، شوخ طبعی است و با اینکه با مسایل و مشکلات و سختی ها روبه رو می شوند، توانایی به شوخی گرفتن بعضی مسایل را دارند و گاهی به مشکلات خودشان می خندند که به این افراد «هیومور» می گویند. در واقع می توانیم بگوییم خنده مکانیسم بالغ است و افرادی که نمی خندند، دارای شخصیتهای...
-
راهنمای مسایل زندگی
سهشنبه 24 دی 1392 11:04
دانایی را پرسیدند: چه وقت برای ازدواج پایدار مناسب است؟ دانا گفت: زمانی که شخص توانا شود! پرسیدند: توانا از لحاظ مالی؟ جواب داد: نه! ... گفتند: توانا از لحاظ جسمی؟ گفت: نه! پرسیدند: توانا از لحاظ فکری؟ ... جواب داد: نه! پرسیدند: خود بگو که ما را در این امر دیگر چیزی نیست! دانا گفت: زمانی یک شخص می تواند ازدواج پایدار...
-
اتوبوس نوشت
دوشنبه 23 دی 1392 09:49
خانم های محترمی که کیف بزرگ رو دوشتون می اندازید و سوار اتوبوس میشید . این کیفتون پدر پشت سری رو در میاره که . اینجور موقع ها کیفتون رو بگیرید دستتون . ممنون آقای راننده اتوبوس که یه بار نگه داشتی نون گرفتی و ما رو معطل کردی. عیبی نداره خوب میخواستی صبحانه بخوری . اما دفه بعد که نگه داشتی روزنامه بخری فک میکنی ما راضی...
-
ازدواج
یکشنبه 22 دی 1392 11:40
ازدواج در طول تاریخ یک معامله بوده است . باید جنس را انداخت ، کلک را زد ، حقه را زد و رفت . به همین جهت که در گذشته ان دختر را به شما نشان می دادند ، ان دختر را شب عروسی به شما نشان می دادند ، خانه مال برادر بود می گفتند مال خودش است . در ازدواج امروز بگویید این من هستم ، عریان ، این واقعیت ، حقیقت ، احساس ، عقیده و...
-
انسان
یکشنبه 22 دی 1392 05:14
من تصور می کنم بهترین تعریفی که می توان از انسان کرد این است : انسان عبارتست از موجودی که به همه چیز عادت می کند ! داستایوفسکی ــــ خاطرات خانه مردگان
-
رابطه
شنبه 21 دی 1392 12:38
کسی که پیوسته در رابطه های مخرب قرار می گیرد، یا روابط سالم را خراب می کند، دارد از "احساس گناهی عمیق" رنج می برد. او با "روابط مخرب" یا "تخریب روابط" خودش را مجازات می کند این هم نظری هست برای خودش. باید روش فکر کنیم