یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

سفر نامه تجریش

برای من از خونه تا میدون تجریش دقیقا یه مسافرت بود .

وقتی از پله برقی های میدون تجریش بالا میرفتم تو دلم به سازنده اش دستت درد نکنه

میگفتم والا ما کجا و بی وفایی.

وقتی به پله برقی چندم رسیدم و دیدم کار نمیکنه آه از نهادم براومد .

وای حالا چیکار کنم . با این زانوی نداشته چه جوری این همه پله رو بالا برم .

سرتون رو درد نیارم که رفتم ولی دقیقا شکل بالا رفتن پلنگ صورتی.

خوبیش به این بود که همه مثل هم بودیم.

خلاصه بعد از فتح این قله رسیدم به میدون و میدون تجریش همون میدون تجریش همیشگی بود .

کلی هم چرخیدیم و هیچ هم نخریدم .

البته دروغ چرا یه جا سوزن نخ کن خریدم که هنوز تستش نکردم .

تو مترو موقع برگشتن یه نوزاد دو سه ماهه بود که نق نق میکرد .

با با و مامانش هم باهاش بازی میکردن تا ساکت بشه.

اما مشخص بود گشنشه .

 از بس بدم میاد همه تو کار مامانای بچه دار دخالت میکنن هیچی نگفتم .

خلاصه ساعت 3 بعد از ظهر آش و لاش رسیدم خونه .

دقیقا همون پله برقی ها کارمو ساخت.

نظرات 1 + ارسال نظر
آرین شنبه 18 آبان 1392 ساعت 14:17 http://aryantt.persianblogf.com

تجریش رو دوست دارم. خصوصا بازار و امام زاده صالحش رو. بابا شما که هنوز مادر شوهر هم نشدی چرا از زانو درد می نالی
البته بنده خودم با سی سال سن به خاطر عدم تحرک و ورزش کمی که پیاده روی می کنم کمر درد می گیرم

زانو درد یه درد عمومی شده بدون توجه به سن و سال وگرنه منکه سنی ندارمنمیدونم بخاطر کمی تحرکه یا تغذیه متاسفانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد