یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

گوش واره

گوشواره همیشه برای من نمادی از زنانگی و زیبایی بوده و هست. پدر خدا بیامرزم همیشه با طلا و زیور الات زنانه مشکل داشت . مادرم هیچ وقت برای خودش طلا نداشت . همان یک حلقه را هم از بس استفاده نکرد گم شد. خواهرم هم نماد اطاعت و فرمانبری بود نسخه جوان شده مادر . او هم تا در منزل پدر زندگی میکرد هیچ نداشت . در خانه بهترین خورد و خوراک و لباسها فراهم بود اما زیور الات خیر. همیشه داشتن گوشواره برایم آرزوی دور بود . وقتی به سن نوجوانی رسیدم هر دو پا را در یک کفش کردم برای خرید یک جفت گوشواره . لازمه این کار سوراخ کردن گوشها بود که به سختی انجام شد . البته با دستگاه سوراخ کردم اما تا مدت ها چرک و خون بود که از گوش میامد . بسیار طول کشید تا این گوش دوباره برای ما گوش شد . برای خرید هم یک روز با مادر به طلا فروشی رفتیم . مادر سفارش کرد جلو پدر به  استفاده نکنم . اما منکه به حرف نبودم . راه خودم را میرفتم . بگذریم چه فریاد ها به پا شد و چند روز در خانه آشوب بود . اما من هم از جنس پدر پدر بودم . سرانجام حکم شد تا وقتی که گوشواره به گوش دارم جلو پدر ظاهر نشوم . از آنجا که هیچ پدری نمیتواند مدت طولانی با فرزندش قهر کند پدر به این نتیجه رسید که گوشهای مرا ندید بگیرد تا اقتدارش در خانه حفظ شود . تقریبا چند سال پیش بود که حساسیت پوستی به اوج خود رسید و بدلی که هیچ داغ گوشواره طلا هم به دل من ماندو هر وقت برای مراسمی به گوش میانداختم بعد از ساعتی مثل اینکه گو شهایم را گاز گرفته اند و از عقب میکشند. در نیمه های مراسم مجبور به دراوردن ان ها میشدم.تا رسید به عروسی چند وقت پیش. گوشواره های بدلی قدیمی را به گوش انداختم و دیدم ای دل غافل و با این ها مشکلی ندارم. از ذوقم از مریمی عزیز چند گوشواره سفارش دادم .حالا روز و شبم پای آینه (دروغ چرا خونه نیستم اما هر وقت که هستم ) جلو آینه از زن بودنم لذت میبرم . خدایا  شکرت .

نظرات 5 + ارسال نظر
مریمی سه‌شنبه 22 بهمن 1392 ساعت 11:57 http://maryami.mihanblog.com

من خودم یه زمانی شدیدا حساسیت داشتم یعنی هنوز لنگه‌ی دوم گوشواره رو به گوش‌م نکرده، لنگه‌ی اول، آبا اجدادم رو می‌آورد جلوی چشم‌م. من هم قید ش رو زده بودم کلا

2-1 سال پیش دوست‌م برام یه ست هدیه فرستاد. گوشواره و دستبند و انگشتر. گوشواره‌ش خیلی خوشگل بود اما خب من حساسیت داشتم. قرار بود برم مهمونی. گفتم یه لحظه این رو گوش‌م کنم ببینم چه شکلی میشم. بعد در ش میارم.

خلاصه گوش‌م کردم و یادم رفت در ش بیارم. رفتم مهمونی و برگشتم دیدم ئه گوش‌م هیچی‌ش نشده!

. بدین سان بنده الان یه عاااالم گوشواره دارم و با لباس‌هام ست می‌کنم‌شون. خیلی هم ذوق می‌کنم هر دفعه

آلرژی ممکن‌ه بعد مدتی خودبه‌خود رفع بشه. کلا قید بدلیجات رو نزنید شاید حساسیت‌تون رفع شده باشه

شاید مریم جان اما هنوز میترسم طلا گوش کنم .

کارمند وظیفه شناس یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 09:47 http://gozareroozha.persianblog.ir

ولی من به برنج هم حساسیت دارم !!!

نگو نکنه مال منم شروع شه.

یعنی الان به کار های مریمی حساسیت نداری ؟ آخه منم مشکل دارم .

نه خوشبختانه به فلز برنج حساسیت ندارم . گوش شیطون کر

مامان فرشته های شیطون جمعه 18 بهمن 1392 ساعت 20:24

خوشحالم و من هم تقریبا یه جورایی همینطوری بودم البته تنبلی از خودم بود امسال بالاخره همزمان دوتا گوشواره با هم خریدم و چقدر هم ذوق میکنم و از زن بودنم لذت میبرم

خیلی حس خوبیه

غبار چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 19:41

منم تا چند سال پیش میتونستم بندازم ! ولی دقیقا یکی دوساله همون حساسیت شما را دارم !برای همین اصلا نیمندازم!

عزیزم با فلز برنج امتحان کن شاید بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد