ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
یادمه 6 سالم بود . منزل یکی از بستگان که استخر داشتند میهمان بودیم.
قرار شد بچه ها برن داخل استخر برای آب بازی.
ما رفتیم و مشغول شدیم و بزرگتر ها هم کنار استخر نشستند به صحبت.
نمیدونستم که استخر شیب داره و هر چی میره جلوتر عمیق تر میشه .
مشغول شیطنت بودم و همینطور جلو میرفتم . یه دفعه دیگه پام به کف استخر نرسید .
هر چی تقلا کردم به بالا نرسیدم هی میومدم بالا و هی میرفتم . بزرگترا هم نمیفهمیدن .
یه دفعه دیدم یه نفر بغلم کرد و از آب بیرون آوردم .
صاحبخونه متوجه دستای کوچیک من شده بود که به آب چنگ میزدم .
همین شد که به حد مرگ از آب و استخر میترسیدم .
ولی عاشق شنا بودم .
به نظرم یه معجزه بود که ادما روی آب میموندن.
هرچقدر هم که بقیه سعی کردن شنا یادم بدن در اثر همون ترس مثل سنگ میرفتم زیر آب.
خلاصه گذشت تا 40 سالگی .
دیدم خیلی زشته که با سواد و بی سواد و حتی نوزاد ها بلدن شنا کنن و من نه .
عزمم رو جزم کردم برای یادگیری شنا.
اولین قدم رفتن و ثبت نام برای شنای آموزشی بود .
6 نفر بودیم . که شروع کردیم .
چه معلم ماهی هم داشتیم .
یادمه اولین بار با بازوبند بچه دوستم رفتم .
معلممون یا عادت داشت یا رعایت سنم رو کرد و هیچی نگفت .
خلاصه بقیه هفته ای سه روز میرفتن من هفته ای 5 روز .
خیلی با آب کشتی میگرفتم . انقدر که بعد از کلاس بیهوش بودم.
بعد که شنا یاد گرفتم فهمیدم تمام مشکلاتم برای همون ترسم بوده .با آب میجنگیدم .
درصورتی که باید باهاش همراه میشدم و میرفتم . در واقع باید از آب سواری میگرفتم .
خلاصه گذشت و با چه مشقتی شنا یاد گرفتم .
خیلی خوشحالم که به یکی از بدترین ترس های زندگیم غلبه کردم .
جالبه که انسان قدرت داره از ترس های غیر واقعیش برای خودش دیوار بسازه .
سلام من خیلی از استخر می ترسم رفتم آموزشی شنا مربیمون جلسه ی اول برد توی عمق 8متری خیلی وحشت کردم
من انقدر میترسیدم که جلسات اول با بازوبند بچه دوستم رفتم.کلی مربی باهامچک و چونه زد تا راضی شدم اونا رو در بیارم.خیلی هم تمرین کردم.هنوزم وقتی میرم تو آب اولش میخوام بترسم.بعد یادم میافته شنا بلدم.
منم ازاب میترسم کلاچهاردفعه یاپنج دفعه بیشتراستخرنرفتم دودفعه کیک دفش فقط پنج دقیقه توعمق نیم متری کناردیوارواییستادم یه باردیگم همونطورتقریبایک بارم راه رفتم یک بارم برای اولین باربااقوام یکم یاددادن یه دستم روزمین ویه دستم شنافقط همین ولی بازم توحسرت همونم که شونزده سالم بودبازم یه دست روزمین بودشناکردم بعداون که اصلانتونستم اماازیه لحاظ خوشم میادهنوزیادنگرفتم
نمیدونم چه راهنمایی بهتون بکنم.من هر بار با خودم اتمام حجت میکنم تو آب.به خودم یاد آوری میکنم آب ترس نداره.منم شنا بلدم.بعد کم کم راه میافتم.
من عاشق ابم اما از عمیق میترسیدم تا این که سال گذشته رفتم اموزش شنا و خیلی خوب هم یاد گرفتم حتی حرکاتی رو که باید تو عمیق انجام میدادم راستی من 13 سالمه و امسال هم میخوام برم شنای حرفه ای
آفرین،منم با این که الان شنا بلدم ولی هر بار تو آب میرم اول میترسم،بعد به خودم میگم خجالت بکش،تو شنا بلدی،بعدش مثل ماهی شنا میکنم میرم.
منم متاسفانه یه بار تو استخر حتی تو عمق کم یه زن چاقالو خودشو پرت کرد روم و من هرچی تقلا کردم فایده ای نداشت خیلی آب خوردم و خودم به سختی اومدم بالا از همون موقع ترسیدم ولی چندماه پیش رفتم آموزش خصوصی با اینکه کارمند بودم زجرشو تحمل کردم بعد از اداره یعنی گشنه تشنه،خسته میرفتم استخر حتی سرگیجه میگرفتم بالاخره 11جلسه بافاصله های زیاد رفتم بعضی حرکتا یادم نداد چون شدید از عمیق میترسیدم سه بار خودمو انداختم تو قسمت عمیق بازم میترسیدم ازخستگی نمیتونستم تو اب خودمونگه دارم میرفتم زیرآب، دیگه رفتم مسافرت ولی هنوز که هنوزه از عمیق میترسم،هرکاری میکنم نمیتونم برم جدیدا از ارتفاعم میترسم خدایا چرا من اینقدر ترسوام چرا:ناراحت ببخشید طولانی شد
متاسفانه من با این که شنا بلدم هنوز ترس از آب رو دارم.یعنی باید به خودم یاآوری کنم که من شنا بلدم و نباید زیر آب برم.از قدیم میگفتن کار نیکو کردن از پر کردن است.شاید اگر زیاد شنا کنیم یه روز این ترس از بین بره.
چه جالب ...دقیقا به این پست نیاز داشتم آخه منم خیلی دوس دار م شنا یاد بگیرم اما میترسم از آب
دو تا ترس همیشه همرام هست
یکی ترس از اب یکی ترس از ارتفاع
ترس از ارتفاعم به حدیه که میترسم برم رو پل هوایی برای عبور از خیابون
چی کار کنم من ؟؟؟
شنا رو حتما با یه مربی مهربون یاد بگیر . برای ارتفاع هم برو ولی فقط به روبه رو نگاه کن . همیشه نگاه به پایینه که ترس میاره
منم از آب و شنا میترسم... تا این سن هنوز نتونستم بهش غلبه کنم... تا 40 سالگی خدا بزرگه! شاید معجزه شد!
درست میشه . یه معلم خوب معجزه میکنه .
khob alan bayad begam yeki az hasrat ha o tars haye man ranandegie????? ba dashtane do govahinameh az iran va inja yade rannadegi ke mioftam zahreh tarak misham va ranje autobus savari ro be jan mikharam va har bar ye bahooneh miaram ke chera mashin nemikharam vase inke nagam : mitarsam !!!!!!!!!
وای چقدر ما به هم شبیه هستیم . عاشق اتوبوس سواری هستم چون جلو رو نمیبینم . مترو که دیگه نگو عشق منه . از ماشین خیلی میترسم . 18 سالم بود یه ضرب گواهینامه گرفتم . اما روندن ماشین یه چیز دیگه است .
بببببببببببببببه چه خووووووووووووب
منم همیشه تصمیم میگیرم برم و هنوز نرفتم آموزش
ولی از گواهینامه رانندگی میترسیدم و همیشه برام مثل غولی بود.. و گرفتم.. اتفاقا خیلی شیرینه و اصلا کاری نداره
حتما برو
یک ماشین کناره برای خودت داشته باشی حله.. زود ترست میریزه
جریان رانندگی برام یه چیز دیگه است . اون واقعا ترسناکه
راستی رمز 123 چیز خاصی توش نیست بنابراین خصوصی نمی کنمش تا دوستات هم خواستن بیان بخونن
ممنون
فدات راس میگی منم از رانندگی میترسم
منم از رانندگی میترسم. این یکی رو هنوز نتونستم زمین بزنم
نوشتم، بفرما بخون بانو
به روی چشم
مجبورم کردی یه پست بنویسم در این مورد
چه خوب
ممنون
خیلی با حالی منم از آب می ترسم ولی مثل تو توی استخر غرق نشدم ولی دقیقا حست مثل حس الان من بوده چه جالب !!!!!!!!!
اصلا ترس نداره . حالا میفهمم که چه لذتی رو این همه سال از خودم دریغ کردم . وقتی گل پسر سرباز بود من از غصه داشتم روانی میشدم . فقط شنا کردن بهم آرامش میداد . خیلی کمک کرد.
manam az ab mitarsam. raftam amoozeshi baad az 5 jalaseh morabbi ma ro bord ghesmate amigh, goft beparid too ab , man natoonestam hich joori natoonestam va in shod ke yad nagereftam hame yad gereftan o man hanooz shena balad nistam. az paridan too ab mitarsam , az ghargh shodan mitarsam
خیلی جالبه پریسا جان . میبینم که حس و حالمون مثل همه . کارای مشکل رو میتونیم انجام بدیم اما شنا کردن برامون ترسناکه. فک کنم صبوری معلمم باعث شد یاد بگیرم . ادم در حالت معمولی روی آب میمونه فقط نباید بترسه . اگه بترسی غرق میشی. یه بار در حین شنا عینکم رفت ته اب تو قسمت عمیق. هر کاری کردم نتونستم برم . یعنی واقعا سعی کردم اما نمیرفتم زیر آب . گفتم ببین تا حالا رو آب نمیموندم حالا زیر نمیرم. اما تو قسمت های عمیق هم رفتم . اگر بدونی انگار فتح خیبر کرده بودم .