یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

کمال طلب

یادم نیست اولین بار اصطلاح کمال طلب رو کجا شنیدم .

وقتی ته و توش رو دراوردم و دیدم که منم تو این دسته جا میگیرم خیلی ناراحت شدم .

یه آدم کمال طلب همه چیز رو سیاه و سفید میبینه که در واقع درست نیست .

خیلی کم پیش میاد که ادم ها یا وقایع ساه و سفید باشن .

اغلب خاکستری هستن با طیف هایی متفاوت .

یادمه یه سریال نشون میداد به نام ارتش سری و در آخرین قسمت این سریال

اون کسی که در تمام سریال که خیلی هم طولانی بود نقش ادم بد رو بازی میکرد

به نام کسلر ( یه افسر اس اس بود ) انقدر با زنش عاشقانه زندگی کرده بود

که زنش تمام جواهراتش رو داد و شوهرش رو از زندان فراری داد .

در صورتی که ادم خوب ماجرا از همسرش حمایت نکرد و همسرش ترکش کرد .

ادم ها ممکنه در یک جنبه هایی قوی باشن و در یه جاهایی ضعیف.

یکی دیگه از مشکلاتم مرز بندی و محدود کردن همه چیزه .

مثلا اینقدر غذا بخورم اینقدر بخوابم . شاید این ها به نظر شما خیلی خوب باشه .

اما اگر این نظم به هم بخوره هم خودم بیچاره میشم هم بقیه رو اذیت میکنم .

البته فعل اشتباهی به کار بردم .

میکردم چون از وقتی فهمیدم سعی در اطلاح جریان دارم .

کمال طلبی در تربت بچه ها منجر به جنایت میشه . اینو قاطعانه میگم .

بچه ای که مادر یا پدرش کمال گرا هستن

هیچ وقت نمیتونه به اون جایی که والدینش میخوان برسه در نتیجه سر خورده میشه .

یاغی میشه . خدا رو شکر من به موقع فهمیدم . جلو ضرر رو گرفتم .

معمولا والدین کمال گرا بچه های بیعرضه و فاقد اعتماد به نفس تربیت میکنن.

حتما شما هم دیدید پدر و مادر های تحصیل کرده و موفقی

که بچه ای ضعیف و مشکل دار دارن .

همه فک میکنن بچه مشکل داره اما در حقیقت یکی از والدین مشکل دارن.

البته من روانشناس نیستم فقط تجربه ای بود که خواستم با شما در میون بذارم .

باشد تا عاقلان پند گیرند.

نظرات 4 + ارسال نظر
مشق سکوت- رها دوشنبه 26 خرداد 1393 ساعت 00:14 http://mashghesokoot.blogfa.com

تک تک جملات این پست رو حس میکنم، انگار زندگی خودم ِ
منم دنیا برام صفر و صدی بوده، سیاه و سفید، نظم و ترتیب بیش از حد، سرساعت برم، سرساعت بخورم، بیدار بشم، بخوابم، بخونم، و اگه این اصول رو رعایت نمیکردم دچار سرخوردگی میشدم
اونقدر از بچگی اینطوری زندگی کرده بودم، که اعتماد به نفسی نداشتم و همه ی دنیا رو بالاتر از خودم و قدرتمندتر از خودم میددیم
حالا مدتیه، مدت زیادیه که دارم تلاش میکنم از این رویه خارج بشم، یه تلاش دائمی که باید تو کل زندگیم جاری بشه، الان اضطراب هام و حساسیت هام کم شده و میتونم به جای وقت گذاشتن برای چیزهای بیخود که فقط تمرکز و انرژیم رو میگیره برای چیزهایی که مهمتر تلاش کنم
هنوز هم خیلی وقتها پیش میاد که دجار اون حالت ها میشم، اما سریع سعی میکنم بالغانه تر و آگاهانه تر رفتار کنم ...

درسته . قابل تغییره . فقط مرگ چاره نداره . دعا میکنم تو هم از این زندان آزاد بشی

لینک زن چهارشنبه 21 خرداد 1393 ساعت 20:41 http://linkzan.ir/

سلام
این پست وبلاگ شما در "لینک زن" بازنشر داده شد
باتشکر
لینک زن
http://linkzan.ir/archives/24937

ممنون از اطلاع رسانی شما

عاصی یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 15:11

خب منم الآن همچین حسی دارم. منم زیادی کمالگرا هستم.
واسه ی همین خودمو دوست ندارم
چون به نظر خودم کامل نیستم

من زیادی خودمو قبول داشتم . اما کلا کمال گرایی مانع پیشرفت میشه . چون قانون همه یا هیچ داره

عاصی یکشنبه 18 خرداد 1393 ساعت 10:20

نکته ی جالبی بود. فکرمو مشغول کرد.

موضوع خیلی مهمیه . یه عمری فک میکردم خیلی آدم خوبیم که این جوری هستم . فکرشو بکن. ضربه خیلی بدی بهم خورد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد