بوگندوها

جانم براتون بگه هی مردم ذوق میکنن هوا دو نفره شده برگ ها میریزن. هوا قشنگه و از این صحبت ها. اما تو خونه ما جریان برعکسه.فصل پاییز برای ما یعنی سینوزیت و سردرد و سرما خوردگی و عطسه و آبریزش.

خو چیه نکنه فکر کردید میخوام براتون پست عاشقونه بذارم. نخیر این جا از این خبرا نیست.

خلاصه داشتم براتون میگفتم که نفر اول تو لیست گل پسره. چون هیچ وقت تشخیص نمی ده کی باید پنجره اتاقش رو ببنده.

در واقع کلی هم از هوای پاییزی که بیاد تو اتاقش و پرده هاشو تکون بده لذت میبره. مخصوصا وقتی خوابه.

نفر بعدی پسر کوچیکه است که همیشه در حال کشتی با پسر بزرگه است. خوب نتیجه کشتی با یه آدم سرما خورده هم که از قبل معلومه .

بعدی من بیچاره هستم که علاوه بر سرما خودگی باید از آقایون هم پرستاری کنم.

نفر آخر هم همسره که غر غر میکنه چرا سرما میخورید که منم بخورم.بعد دوباره چرخه شروع میشه .

همینطور به ترتیب.بقول گل پسر انقدر دست به دست میکنید که دوباره به من میرسه.

اما چند سالیه که من این چرخه رو شکستم. حالا براتون میگم که شاید به کارتون بیاد.

قبلش بگم این سرما خوردگی ما با گلو درد و تب فرق داره پس این نسخه به درد اونا نمیخوره.

ما وقتی سرما میخوریم از چشم و بینی ناودن میشیم بعد عطسه دمارمون رو در میاره. سرمون به اندازه یه بالشت باد میکنه. خلاصه روزگار خوشی نداریم.

چاره کار استفاده از سیر و پیازه. هر وقت گل پسر سرما میخوره من شروع میکنم شب ها نون و پنیر و سیر یا پیاز میخورم.

پسر کوچیکه هم که اثرات مثبتش رو دیده با من همراهی میکنه.تا صدای عطسه های گل پسر بلند میشه میگه مامان نون سیر رو بیار.

خلاصه که معجزه میکنه. البته بعضی وقتا به صورت خیلی خفیف میفهمم که در حال بیمار شدن هستم اما همینجوری بدون زحمت میره.

در واقع اصلا اثری نشون نمیده.

چند روز پیش که این جریانات بود مادر منزل ما بودند. پرسیدند شما شب چی میخورید.گفتم نون و پنیر و سیر.

گفتن چه خوب نون و شیر. گفتم نه سیر. کمی با تعجب نگاه کردن. قضیه رو براشون توضیح دادم.در همین حال یه عطسه زدن.

گل پسر گفت مامان بزرگ این جا اگر عطسه کنی بهت نون و سیر میدن شام بخوری. مادر میخندیدند که دیگه عطسه نمیکنم فقط سیر بهم ندید.

خلاصه از من گفتن بود.دیگه عاقلان دانند.