ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دیشب ختم اون مرحوم بود. بخاطر نزدیکی با همسر سابقش و بچه هاش تو اوج شلوغی به مرکز شهر رفتیم. اولین بار بود که مسجد این جوری میدیدم. مسجدش درست بود ولی آدم های توش انگار اومده بودن مهمونی. دسته دسته با هم وسط مراسم حرف میزدن . باز دسته ای به سمت دیگه میرفتن و با هم حرف میزدن. برای پسرم تعریف میکردم گفت شاید صندلی کم بوده. گفتم نه صندلی ها خالی بود. تو دلم یه کم غر غر کردم. حالا با متوفی مشکل دارید. به احترام مادرش که داره خون گریه میکنه ساکت بشینید .و فاتحه بفرستید. فقط مادر و خواهر بزرگش خیلی گریه کردن. بقیه هیچ. دلم گرفت. یه لحظه خودم رو جای اون مادر گذاشتم. تقریبا یک سالی بود که از پسرش پرستاری میکرد. با این که خودش هم نحیف و پیر بود. وقتی هنوز مادر نبودم خیلی راحت گناه فرزند رو به پای پدر ها و مادر ها هم مینوشتم. ولی از وقتی خودم مادر شدم دیگه نمیشد. شاید والدین هم دخیل باشن که هستند اما بیشتر وقت ها هم انتخاب خود بچه هاست.
خدایا همه ما رو عاقبت به خیر کن و با رحمتت با ما حساب و کتاب کن نه با عدالتت.
سلام داستان قشنگیه
اتفاقا چندی پیش من مصیبت داشتم
میدونم چه میگید
خدا صبرتون بده.ممنون
آهان که اینطور بنده خدا
خدا نکنه روزگار با کسی سر ناسازگاری بزاره
انشالا خدا رحمتش کنه
بچه و برادر هم هرچی باشن برای آدم عزیزن. خدا بهشون صبر بده
مرسی که توضیح دادی
البته جریانش مفصله.نصفش رو ما میدونیم.بقیه رو هم خدا براش دعا کنیم.
نتاسفانه خیلی جاها حرمت صاحب مجلس در نظر گرفته نمیشه
نفهمیدم جریانو
پسرشون خلاف کار بوده؟
مریضی چی داشت؟
جریانش مفصله.کلا آدم با اخلاقی نبود خدا بیامرز جریانش رو قبلا تو وبم نوشتم.قبلا همکار شوهرم بود بعد چون کار دولتی براش کم بود رفت شرکت زد.زنشم طلاق داد و هرز میپرید.خیلی جریان داشت.20 سال پیش سرطان گرفت.بعد زنش مثل پروانه دورش میچرخید.خوب شد.دوباره سرطانش برگشت.ایندفعه دیگه زنش نبود.مثل اینکه بخاطر درد مواد هم میکشید.خلاصه آخرش هم معلوم نشد.
خدا رحمتش کنه . و به بازماندگانش صبر بده
ممنون.خدا رفتگان شما رو هم رنمت کنه
امیدوارم خدا به بازمانده هاش صبر بده
واقعا.به مادر و خواهرش خدا صبر بده.سخته آدم مادر کسی باشه که به عالم و آدم بد کرده.
:(
البته من از یه بزرگی شنیدم خانواده رو در حدی خدا مقصر میدونه-خیلی کم- و گناه بچه رو پای مادر و پدر نمی نویسن...
ولی این زمانی هست که خانواده تلاشی هم کرده باشن، شما واضحه تلاشتون رو کردین.
ولی این شخصی که من ازشون حرف میزنم تلاششون زیر صفر بود فقط درحال ابراز عشق به فرزندانش بود الانم هرکدوم یه جوری شدن آفت جامعه:(
یه وقتی بود من خیلی برای پسر بزرگه خودمو به آب و آتیش میزدم.تو کامنت نمیتونم باید یه پست بنویسم.
طفلک مادرو خواهر ش. تنهایی این غم رو تحمل کردن بچه هر طوری باشه عزیزه
آره آخرش مادر بودن و خواهر.خواهرش خیلی مسن بود.انقدر که به نظر هم سن مادر میومد.داد میزد برادر مظلومم.یعنی میشه در آن واحد هم ظالم باشی هم مظلوم؟
یعنی اگر منم روزی مادر شم مادربزرگم رو می بخشم بابت تمام اشتباهاتش؟
فکر نمی کنم مقصره برای زاییدن این همه آدم که ابدا صلاحیت بزرگ کردنشون رو نداشته؟
ای کاش خدا با خانواده و بچه امتحانمون نکنه که وحشتناکه:((
وقتی مادر بشی میبینی که برعکس اون چیزی که فکر میکردی شاید 5 درصد از بچه تو در اختیار داشته باشی.مقصر خیلی اتفاق ها نمیتونی باشی چون تو هم یک آدمی که اشتباهات و نادانی های خودش رو داره.خیلی والد شدن سخته.قسمت آسونش به دنیا آوردن بچه است.تا وقتی تو این دنیایی هر اشتباهی هر گناهی بچه ات بکنه پات گیره.اون دنیا هم که رفتی میگن لعنت به پدر و مادرش.میبینی.
.
آمین یا رب العالمین
آمین.