یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

سگ سیاه افسردگی

پیرو پست قبل.هر وقت دچار گزش این سگ سیاه میشم متاسفانه روی پوست دستم هم اثر وحشتناکی میذاره.در تمام این مدت که مشکل داشتم پوست دستم مثل پوست کسی بود که سوخته شده . دوباره داره پوست نو میاره. عادت کردم که جلوی همسر و بچه ها چیزی نگم. ولی واقعا هر لمسی برام عذاب آور میشه. حتی نمیتونم با کسی دست بدم. از روزیکشنبه که شروع به بیرون رفتن کردم مثل یه معجزه پوستم داره بازسازی میشه.سرعت بهبودش برای خودم هم قابل باور نیست. برنامه یک شنبه به این صورت بود که در یک جمع شاد و پر انرژی از خانم های همسن دعوت بودم. به سختی رفتم ولی بعد از چند ساعت که به خونه برگشتم حالم خیلی بهتر بود. دوشنبه هم به یه محفل دوستانه دعوت شدم که گلستان سعدی میخوندند. اونم عالی بود . مثل نفس کشیدن تو باغ.البته 20 دقیقه هم ترد میل پیاده روی کردم. یه زمانی تا 1 ساعت رو ی ترد میل میرفتم با سرعت 4/5. دیروز فقط 20 دقیقه با سرعت 3. 3/5. اما همون هم اثر خودش رو داشت. نمیتونم خیلی فشار بیارم. فقط باید یادمون بمونه که این وضعیت موقته و چاره داره. کم کم باید برنامه استخر ور هم راه بندازم.این از گزارش کار .

نظرات 8 + ارسال نظر
لیلی شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 21:36 http://leiligermany.blogsky.com

چقدر خوب که اینجا زندگی نمی کنی. اینجا نه ماه سال هوا ابری و دلگیر

شاید اگر تو محیطی زندگی میکردم که نظم برقرار بود و شرایط مثل اون جا بود میتونستم هوا رو ببخشم.شاید.

ونوس جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 00:30

خداروشکر که حس خوبی گرفتی باهاشون
رابطتو ادامه بده باهاشون

آره.باید باهاشون ادامه بدم.

ღدوستانهღ چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت 10:42 http://doostaneh7985.blogsky.com

من اینجا نظر گذاشتم پس کوشش ؟

همه رو تایید کردم.فک کنم برای که چی بود کامنتتون.

ونوس سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 22:41

خونه تکونی شروع شه حالت خوب میشه
میگم که حتما وقتی دستات با آب تماس داره دستکش دستت کن. حتی زیر دستکش پلاستیکی ها هم ازین دستکش نخی های طبی سفید رنگ بگیر اول اونو دستت کن بعد دستکش پلاستیکی

سلام ونوس جان.اول اولا قضیه مربوط به آب و خاک بود.الان شده بازتاب حالت هوی روحی.یعنی می فتم مهمونی دستم جگر زلیخا بود.برمیگشتم خوب شده بود.خودمم با تعجب ن اهش میکردم.البته آدمهایی که تو اون مهمونی بودن خیلی آدمای دلپاکی بودن.نمیتونم درست وصفشون کنم.دم مسیحایی داشتن.انگار زلال شدم برگشتم.

علی امین زاده سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 18:40 http://www.pocket-encyclopedia.com

بپریم؟ حاضری؟ یک، دو، سه...
http://www.pocket-encyclopedia.com/?p=1549
ready up و منتظر حضور سبزتان

چشم.اومدم

سهیلا سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 18:36 http://rooz-2020.blogsky.com/

امیدوارم همواره سلامت و شاد باشی سهیلا جان...و تاباشه این محفل های دوستانه

ممنون.به دعای شما دوستان عزیز.

سیما سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 15:04 http://gholak-banoo.persianblog.ir

وضعیت موقتیه، و خورشید داره در میاد. روزهای خوب می اد. من مطمئنم.

بله بالاخره آفتاب میاد.ولی چون حواسم نبود خیلی از روزای خوب رو بیخود از دست دادم.ممنون از کامنت پر مهر و نورتون

خورشید سه‌شنبه 20 بهمن 1394 ساعت 14:00

سلام.
چقدر عالی. کار خیلی خوبی می کنید

سلام.ممنون.میگم که همه با هم مواظب باشیم.خیلی از آدم ها بدون اینکه متوجه بشن تو دام افسردگی میافتن.مواظب باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد