یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

پت شاپ

امروز از جلو یه پت شاپ رد میشدم.تو ویترینش یه گربه خیلی خوشگل و پر از ناز و ادا گذاشته بود.یه خونه خوشگل هم داشت با ظرف آب و غذای ست.منم دلم میخواست یه صندلی بذارم جلو ویترین بشینم گربه رو نگاه کنم.البته گربه آزاد بود تو تمام فروشگاه میچرخید.حبس نبود.ولی خیلی بامزه بود.تبلیغ از این بهتر نمیشد.

نظرات 8 + ارسال نظر
مگهان سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 00:36

عاشق وسایل خرده ریز پت هام... تخت پتو بالش ^-^

خیلی قشنگن.مثل عروسک بازیه.حالا فک کن پشت ویترین یه گربه ملوس هم توش باشه.

علی امین زاده یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 19:14 http://www.pocket-encyclopedia.com

یادمه یک جا دعوت بودم و به محض ورود به خانه، حس کردم انگار تمام صورتم مچاله شد. دماغم به خارش شدید افتاده بود و حالت نفس تنگی گرفته بودم. حالا برای بار اول و حسابی رو در بایستی.

صاحبخانه انگار فهمید جریان چیه، سریع رفت در و پنجره رو باز کرد و بعد دیدم بدو بدو گربه شون رو برد بیرون توی حیاط!

بعد برام توضیح داد که این حالت من به خاطر موهای گربه است که به قالی و اینها می چسبه!

راست و دروغش پای خودش اما تا وقتی پنجره ها باز بود و گربه هه توی اتاق نبود من راحت بودم!

آره حساسیت به گربه شدیده.خدا رحم کرد صاحبخونه فهمید.

اف جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 23:12

یکی از فانتزیام اینه یه خونه ی گنده با یه حیاط درندشت داشته باشم با کلی پول ، همه ی این بی زبونای رنج دیده و مریض تو خیابونو جمع کنم و مراقبت کنم

عاشقشونم
مهربون تر و با وفا تر از این بی زبونا مگه داریم

خودم به شخصه معتقدم نگهداری از این بنده های خدا نه تنها نجس نیست بلکه خیلی هم خدارو خوش میاد
مطمئنم خدا به موجودی که خودش خلق کرده نمی گه نجس و به آدمیزاد اجازه نداده باشه وقتی داری ازش حمایت و مراقبت می کنی ، نتونی اونو عبادت کنی

حیوون حتا از تو خیابونم بیاد با یه واکسن و قرص انگل و یه حمام حسابی تبدیل می شه به زیباترین و تمیز ترین موجود دنیا

البته به طور کل با خرید و فروششون مخالفم چون مثل برده داری می مونه
فقط سرپرستی

همونطور که در مورد ایجاد بچه ی جدید به این دنیای پر از یتیم مخالفم

سهیلا جانم اعتقادات هرکس برای خودشه و البته برای من محترمه
اینا همه ش نظر شخصیمه

ببخشید رفتم رو منبر

منم عاشق سگ ها هستم.گاهی وقتا تو خواب هم میبینم یه سگ دارم.رابطه ای که آدم با سگ برقرار میکنه شاید باهیچ حیوان دیگه ای نتونه.کلا آزار هیچ حیوونی درست نیست.هر چیزی که وجود داره بخاطر وجود و حیاطش رگه ای از نور خدا تو وجودشه،با ترس از حیوانات نمیدونم چیکار کنم.

ღدوستانهღ پنج‌شنبه 6 اسفند 1394 ساعت 10:16 http://doostaneh7985.blogsky.com

من که کلا با نگهداشتن حیوان تو خونه مخالفم حتی پرنده
اصلا از کثیف کاریاشون خوشم نمیاد

اره.سخته.نگهداریشون یه تیم میخواد.ولی فکر کن.یکی از همسایه ها یه طوطی داشت.وقتی میومد خوته همش میگفت بابا سلام.اگر آقاهه مسافرت میرفت قهر میکرد غذا نمیخورد.همسایه بغلی یه سگ داه.وقتی هر کدوم میرن خونه بپر بپر میکنه خوشحالی میکنه.خیلی خوبه یه نفر اینقدر به آدم محبت داشته باشه.مخصوصا سالمندان که تنها هستن.

پرژین چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 23:06

منم بعضى وقت ها از بعضى حیوانا مثل سنجاب خوشم میاد ولى بلافاصله از داشتنشون پشیمون میشم.یکى واسه اینکه دلم نمى خواد باعث سلب آزادى از هیج موجودى بشم چون به نظرم خیلى ظالمانه ست و دومى بخاطر بهداشت ى پاکیزگى

همین طوره پرژین عزیز. حبس کردنشون درست نیست.

ربولی حسن کور چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 22:37 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
من هم گربه را به سگ ترجیح میدم
گرچه هیچکدومو توی خونه نداریم

من بشدت احساس نیاز میکنم یه سگ داشته باشم تو خونه.اما هم میترسم.هم از عهده مراقبتش برنمیام.کسی کمک نمیکنه.همه فقط دوست دارن داشته باشن.به همسایه بغلی که سگ دارن حسودیم میشه.البته تکلیف نمازم هم نمیدونم چی میشه.اگر میشد یه جای جدایی براش در نظر بگیرم روش فکر میکردم.هیچی مثل سگ نمیشه.گربه سرد و بی عاطفه است.

خورشید چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 18:46

سلام
گربه خیلی ملوسه به نظرم . ولی بعضیها فوبیای گربه دارن شدید. یه همکاری داشتیم خانم جاافتاده بود. یه روز یه گربه اومده بود تو شرکت یه حیغ بنفشی کشید وحشتناک. طفلی دلم برای هر دوتاشون کباب شد

خود منم میترسم خورشید جان.فقط پشت شیشه.یه دوست داشتم اونم از گربه میترسید.میرفتیم کافه شاپ حتما باید تو مینشستیم چون میترسید گربه بیاد پیشش.

سیما چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 17:12 http://gholak-banoo.persianblog.ir

من اینجا یه بار از کنار پت اسمارت رد می شدم، گربه از بالا خونش پرید پایین من یه جیغی زدم که نگو...فکر نمی کردم کسی اونجا باشه..یعنی شوهرم رفت اونور خیابون که بگه من با این نیستم...کلا همچین مشکلاتی داریم ما...چرا خوب نمی زنن گربه زنده توی فروشگاه ول هست. من از کجا می دونستم اون وقت شب یه موجود توی فروشگاه هست...والا...

چون من پشت شیشه بودم به نظرم گربه هه ملوس بود.ولی نمیدونم اگه اونطرف بودم چی میشد.احتمالا اصلا به نظرم ملوس نمیومد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد