ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
اگه یادتون باشه سه شنبه ها که بلیط سینما نیم بهاست منم در راستای کمک به امور فرهنگی سینما میرم.البته تو خونه ما عقیده کلی بر این هست که اصلا نباید پول برای فیلم ایرانی خرج کرد چه نیم بها چه تمام بها.اما من اینجوری فکر نمیکنم.دست رو دست بذاریم همین چند تا دونه کارگردان و نویسنده و بازیگرم بیکار بشن فاتحه سینما رو بخونیم.
خلاصه،همیشه وقتی میرفتم یه صف مختصر بود که بلیط میخریدم و میرفتم داخل سالن.
بلیط هم از ساعت 12 فروخته میشد فیلم هم 12 و نیم شروع میشد و همه راضی.حالا از بعد از عید هر چی میرم صف 1کیلومتری،غرغر،معطلی.گفتم خوب خدا رو شکر مردم در اثر تبلیغات اون طرفیا به سینما علاقمند شدن.
وقتی رفتم داخل سالن دیدم همون تعداد همیشگی هست.
گفتم ای بابا.این دیگه چه جورشه.
تا فهمیدم این جمعیت برای خرید سانس های شب اینقدر سختی میکشن.سانس هایی که تقریبا پر شده چون اینترنتی هم فروخته میشه.
وقتی این همه استقبال هست کاش با توجه به وضعیت اقتصادی مردم یک روز دیگه رو هم نیم بها میکردن.مثلا یکشنبه.
به نظرم طرح خوبیه.یا حداقل سانس های کم طرفدار مثلا از 12 تا 5 رو نیم بها میکردن.اینجوری مردم هم تشویق میشن که بیشتر به سینما بیان.عملا اون سانس ها با یک سوم ظرفیت فیلم نشون میدن.بعضی وقت ها از این هم کمتر.
دیروز دو تا باجه بلیط میفروختن که اون همه ازدحام بود.زنگ زدم به گل پسر که خونه بود و گفتم اینترنتی بلیط بخره و کدش رو بفرسته.
خرید و فرستاد و تونستیم به موقع به فیلم برسیم.
به نظرم این دوتا باجه باید یکیش بلیط سانس رو بفروشه،یکیش بلیط غیر سانس که تکلیف روشن باشه.
خلاصه که ضعف مدیریت همچنان پیشتازه.
اما فیلم.فیلمی که رفتیم تلخ بود.اولش هم نوشته بود واقعی نیست.اما هر کس که میدیدی درباره کسی صحبت میکرد که فیلم از روی زندگیش ساخته شده.
البته کارگردان تقریبا خیلی از مطالب رو تغییر داده بود که بگه این اون نیست.
ولی ما که فهمیدیم.
از این به بعد هم با خودم قرار گذاشتم فقط فیلم کمدی برم.
واله.کم داریم جن و پری یکی هم از دریچه پرید.
حالا هر کس وبلاگ من رو بخونه میگه عجب آدم مشنگیه.همش از فیلم و کتاب و تای چی و...
انگلیسی ها یه ضرب المثل دارن میگن از روی جلد کتاب درباره اش قضاوت نکنید.
اینا رو داشته باشید تا بعد.احتمالا یه پست رمز دار بذارم که بخونید و هنگ کنید.
البته شاید هم نذارم.شاید هم شما بخونید و هنگ نکنید.
تا بعد.
ای کاش مامان منم مثل شما تنها بلد بود به خودش خوش بگذرونه سینما بره و ...
ما خانوادگی مثل شما فکر می کنیم و می گیم باید از کارگردانهای خوب حمایت کرد، من از این ور عید تا حالا 3 بار سینما رفتم، چهارمی هم تو این هفته میرم ایشالا...
واقعااا وقتی اینقدر استقبال بیشتره تو روزهای نصف قیمت چرا دو روزش نمی کنن؟! تکلیف سینماهام معلوم تره اینجوری، تو این روزا یه کارمند اضافه کنن مثلا! سینماهای رشت واقعا مناسب و تر و تمیز نیستن، واقعااا ارزش نداره پول کامل بدی، ولی بابام معتقده ما که دستمون می رسه نباید تو روزای نیم بها بریم:|
منم موافقم روزای نیم بها رو بیشتر کنن.مخصوصا برای سینماهای قدیمی.
فیلم سینمایی رو وقتی باید بری ببینی که اون فیلم خیلی سر و صدا میکنه و همه ازش تعریف میکنن.
ولی همینم که خودتو تحویل میگیری و میری خودش عالیه
دوست دارم فیلما رو تو سینما ببینم.جادویی داره برای خودش.
به نظرم یهتره براى ددین فیلم هاى جدى وقت بداریم.این استقبال از فیلم هاى کمدى اصلا نشونه خوبى نیست .نشون میده که جامعه حوصله مسائل جدى رو نداره و این خطرناکه
یه وقتی یه کتابخانه کار میکردم.از همون جا فهمیدم جامعه خسته است.انقدر مشکل جدی داره و شادی نداره که دیگه حوصله غم و غصه اضافی نداره.معمولا تو فیلما و کتاب ها هر کسی به دنبال نداشته خودشه.دوست نداره با اعصابش بازی بشه.
وای چقدر عالی بود این پستت بخصوص اون ضرب المثلت که کم داریم جن و پری یکی از پنجره پرید کلی خندیدم من هم چند وقته هی میخوام برم سینما و جور نمیشه .
سلام.انشاله برنامه ریزی کنید برید سینما.تنوع خوبیه.این ضرب المثل رو از یکی از همکارای سابق یاد گرفتم.
چند ساله سینما نرفتم.گاهی توی خونه فیلم میبینم.روزگاری همه فیلم های مطرح را یکجوری تهیه میکردم و میدیدم.الان نمیتونم زیاد فیلم ببینم.کتاب هم که عشق منه.
دیدن فیلم تو سینما خیلی خوبه.یعنی اصل فیلم دیدنه.با توی خونه خیلی فرق میکنه.اما مشکلات خودش رو داره.کم کم دارم فکر میکنم از خیرش بگذرم.ما بیشتر سریال ها و فیلم های خارجی میبینیم .اونم تو خونه.تنها کسی که سینما میره منم.دروغ چرا منم کتاب رو ترجیح میدم به سینما رفتن.
یادش بخیر باهم سینما رفتیم...هیچوقت اون روز بیادموندنی رو فراموش نمیکنم

منم اینجانب سومین سهیلای وبلاگ شما....
یادش به خیر.چقدر خوش گذشت.چقدر الکی خندیدیم.تازه دیر هم رسیدیم.اون آقاهه هم چراغش رو روشن نمیکرد.تاریکی کورکی میرفتیم رو سر و کله مردم.یادش به خیر.انشاله دوباره ببینمت به زودی.فک کنم باید یه عکس بذاریم برای وبلاگت بدونن دوتاییم.
سلوم به سهیلا
منم عاشق فیلمم جوری که خواهرم میگه کر میشی هرچی صدات میکنیم نمیفهمی ,وکتاب هم این تاثیر روم داره
خب کی بیام خواستگاریت
سلام بر سهیلای عزیز.حالا میان میگن شما هم خل شدید خودتون برای خودتون پیام میدید.قدمتون سر چشم ولی فک کنم خونه زندگی رو آب میبره.هر دو میشینیم به فیلم دیدن و کتاب خوندن زندگی رو به باد میدیم.