ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
دیروز سه شنبه بود بالاخره بعد از مدت طولانی تونستم به سینما برم،و این بار فیلم دختر.
فیلم خوبی بود ،لطیف و زیبا.اما دلم برای پدر داستان سوخت.چقدر مظلوم بود،چقدر هم همه ازش طلبکار بودن.
یه خورده روابط زندگی خواهرش مشخص نبود.
چند تا توریست دیدم اون جا،نمیدونم چرا این توریست ها یه جوری لباس میپوشن که انگا ر یا میخوان برن کوه یا از کوه برگشتن.
خلاصه ی داستان رو هم می نوشتید.
ای بابا،اون وقت نمیرید ببینید.
اینها توریست های به اصطلاح بک پکری هستن back packer
یعنی یه کوله با لوازم ضروری و کفش های مقاوم و میزنن به دل جاده ها
اینجوریه که همیشه با این تیپ دیده میشن چون چمدون برای لباس ندارن
خیلی هم آدمهای گوگولی ای هستن و همصحبت شدن باهاشون همیشه برام جذابه چون نزدیک محل کارم خیلی زیاد دیده میشن! منم تا جاییکه بتونم باهاشون ارتباط میگیرم و میپرسم چه چیز ایرانو دوست داشتن و چه چیزیو نه!
معمولا غذاهای مارو خیلی دوست دارن و معتقدن مردم مهربونی داریم اما از پلیسمون خوششون نمیاد!و میگن که حمل و نقلمون ضعیفه!
آره ،راحت بودنشون و راحت گرفتن همه جیز برام جالبه،دیدنشون حس خوبی به آدم میده.