ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
پسر کوچیکه که ۲۵ سالشه و ماشالله ۱و ۸۷ قدش و هنوز پسر کوچیکه هست شب زنده داره.یعنی به عادت بیشتر جوان ها روزها تا ظهر خوابه و شب ها تا سحر بیدار.بر عکس اون من و همسر به عادت کارمندی نهایتا ۱۱ خوابیم.
دیشب نیمه شب که چه عرض کنم ساعت ۳ از صدای داد بلندش از خواب پریدم.داد زد چیکار میکنی مرتیکه.
هراسان پریدم تو اتاقش.دیدم از پنجره خم شده و با نگرانی بیرون تو خیابان رو نگاه میکنه.پرسیدم چت شده نصف شبی.مورچه گازت گرفته.تعریف کرد که صدای دزدگیر یه ماشین تو خیابان در آمده.از پنجره نگاه کرده دیده یه پراید جلو یه ماشین ایستاده و در حال باز کردن در صندوق عقب هست با زور و سر و صدا.همزمان صدای دزدگیر هم درآمده.ولی طرف با خونسردی به کارش ادامه میداده.با فریاد پسرم دزد سرش رو بالا گرفته و گفته "تو چرا هنوز بیداری.برو بخواب دیگه"
بعد از این که صندوق رو خالی کرده خیلی آروم و ریلکس رفته.پسرم به ۱۱۰ زنگ زد.سریع خودشون رو رساندن.البته سرعت جریان بالا بود.عکسی هم که گرفته بود چون پلاک دیده نمیشد فایده ای نداشت.خلاصه که زد و برد.پلیس گفته بود به جای داد زدن فقط سعی کن پلاک رو ببینی.البته بعیده ماشین پلاک درستی داشته باشه.یا کندن یا مخدوش یا دزدی.
همسر وقتی صبح شنید گفت ما که هر چی گفتیم شب بخواب فایده نکرد.اقلا به حرف دزده گوش کن.
دو هفته پیش همسایه مادرم که طبقه دوم هستند ساعت ۱۲ شب زنگ زد که منزل ما رو دزد زده.شما یه سر به حاج خانم بزنید.از اون جایی که میدونستم شب ها مادر سمعکش رو در میاره و میخوابه مطمئن بودم اگر دزد کاری به کارش نداشته باشه اون کاری بهش نداره.ولی تا سر نزدیم و مطمئن نشدیم قلبم از حلقومم زد بالا.
دزد زدگی علاوه بر زیان مالی شوک و ترسی به آدم میده که تا مدت ها نمیتونه فراموش کنه.
یادمه ۱۱ ساله بودم.قبل از انقلاب.از بیرون که برگشتیم دیدم تمام خونه به هم ریخته است.دزد زده بود.حالا چند قطعه فرشی که برد هیچ.ولی ترسی که تا مدت ها در دل نوجوان من کاشته بود در وصف نمیاد.تا مدت ها در خانه احساس امنیت نمیکردم.شب ها از خواب میپریدم.میترسیدم وقتی خواب هستیم دزد بیاد و مارو بکشه.نصف شب سر وقت پدر و مادرم میرفتم که ببینم زنده هستن یا نه.
با خراب شدن اوضاع و احوال دزدی زیاد میشه.
مواظب مالتون،موبایلتون،کیفتون و جونتون باشید.اگر قراره زنجیر ببندید،دزدگیر بزنید،پارکینگ اجاره کنید،حفاظ بکشید همین امروز وقتشه.اما اگر با دزد رو به رو شدید سر و صدا کنید.درگیر نشید.جونتون مهمتر از مالتون هست.دوستی داشتم ورزشکار.قد بلند.اهل پیاده روی.یه بار در حین پیاده روی کیفش رو یه موتوری کشید.از اون جا که ورزشکار بود حاضر به تسلیم نشد و جنگید .یه کم روی خاک و آسفالت کشیده شد و دست و بازوش زخمی.کیفش حفظ شد.زخماش خوب شد.ولی ترسش خوب نشد.دیگه فقط با ماشین اینطرف اون طرف میرفت.پیاده روی و ورزش تعطیل شد.اضافه وزن پیدا کرد.افسرده شد.
مواظب خودتون باشید.
خوشحالم که هنوز چراغ وبلاگ رو روشن نگه داشتی . پس این شب بیداریها تو جوونها عادی هست و من از دست پسرم حرص نخورم .
امان از این نا امنی... واقعا باید مراقب بود ...
سلام.بله هنوز به وبلاگموفادارم.متاسفانه همه جوان ها اینمشکل رو دارن.نسل عوض شده.
وای چه روزگاریست
که جام می ما خالی شده
وپرشده از دستهای آلوده
.....................
سلام وخداقوت [سبز][گل]
ممنون
سلام خانم خورشید درخشان، مدتی هست که.نوشته های شما را دنبال میکنم و به نظرم وبلاگ مهربان و متنوعی دارید، همینطور از لیست وبلاگ هایی که معرفی کردید، از حموم زنانه خیلی خوشم امد ولی متوجه شدم دیگه نمی نویسند، شما مطلعید جایی دیگه مینویسند یا کلا قطع کردند، خدای نکرده اتفاق بدی نیوفتاده که؟
سلام.ممنون سر زدید.وبلاگ حموم زنانه یه اینستا دارن که تو وبلاگشون فک کنم آدرسش هست.حالشون خوبه.
عجب اوضاعی شده که با وجود دیده شدن جناب دزد به کارش ادامه داده.
یادمه نوجوان که بودم چند بار منزل پدرم را دزد زد و چون تهدید هم شده بود مدتی پیگیر بود که جواز اسلحه بگیر.البته خانه های سابق در و پیکر درست و حسابی نداشت و انقدر هم وسیع بود که برای دزد پنهان شدن داخل خانه راحت بود.
سلام مینو جان.انقدر زیاد شده قبحش ریخته.بعد هم کی به کیه.بله متاسفانه خانه های قدیمی جا برای پنهان شدن زیاده.
سلام
خدای من چقدر امنیت اومده پایین
من همش نگران بچه هامم که همیشه تو خونه تنهان
به خدا بسپرشون.انشالله که در امان هستن.
سلام سهیلا جان
شب شما بخیر (که البته الان دیگه صبح محسوب میشه)!
در ساختمان ما نکات ایمنی خدا رو شکر خوب رعایت میشه .. فقط یکی دو تا جوان هستن که وقتی از پارکینگ خارج میشن، سختشونه ریموت رو بزنن که در بسته بشه .. درسته که در بطور اتوماتیک یک دقیقه بعد خودش بسته میشه، ولی در همین فاصله یک دقیقه ای هم میتونه غریبه وارد ساختمون بشه ...
به بچه ها سفارش کردم موقع رانندگی حتماً درهای ماشین رو قفل کنن، خودم هم به محض اینکه میشینم تو ماشین همین کارو میکنم ..
اوضاع بدی شده و امنیت به حداقل رسیده...
خدا از این بدتر هاش حفظمون کنه ...
سلام،ممنون،عجب وبلاگ قشنگی دارید،با اجازه لینکتون کردم تا زود به زود سر بزنم.متاسفانه منزل مادر خونه قدیمی هست،دلباز و دل گشا،ولی راه در رو هم داره.
ی بار کیفمو دزد زد و بعد از دو روز کیف خالیم رو برگردوندن اما هرگز دیگهازش استفاده نکردم ... درسته باید مراقب بود
دزد زدگی اثر روانی بدی داره.انشالله که برای کسی پیش نیاد.
دقیقا همینطوره . من تازه شروع به رانندگی کردم ولی جرات نمی کنم تو شلوغی یا حتی شب رانندگی کنم چون می دونم اگه یه بار تصادف کنم برا همیشه رانندگی رو کنار میدارم
بله.متاسفانه