ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
اون خانمی که قبلا ساکن زیرمین مادر بودن رو یادتونه،دانشجوی دکترا بودن،متاسفانه باخبر شدیم پدرشون به رحمت خدا رفتن،جمعه شال و کلاه کردیم و رفتیم مجلس ختم،هر کس شنید تعجب کرد،میگفتن اون که از اون جا رفته،دیگه همسایه محسوب نمیشه،منم البته از حرفشون تعجب میکردم،میگفتم ما سه سال و نیم در کنار هم زندگی کردیم،از غم و شادی همدیگه با خبر بودیم،یعنی نرم ختم پدرش،فک کنم من تو غار اصحاب کهف بودم تازه بیدار شدم،کم کم اختلاف نظرم با بقیه داره زیاد میشه،شاید هم مثل دایناسورها در حال انقراضم.
کار شما درسته دنیای امروز زیادی ماشینی شده
همین طوره.زندگی ماشینی مناسبات رو به هم ریخته.
به نظر من که کار درستی کردین
ممنون.بله درسته ولی این روزا کمرنگ شده.
برای من عجیب اینه که چرا بقیه تعجب کردند.من آمد و رفت بررام مشکله ولی با بعضی همسایه های ده سال قبل یک شهر دیگه هنوز تماس تلفنی دارم.بنظر من که کار خوبی کردید.
وظیفه بود.
نگران نباشید ما تو شهرستان از این کارا می کنیم ولی تهران انقد درگیری زیاده و راهها دور که خوب بعضی وقتا واقعا سخته انجام اینجور کارا
سلام.خوب یکبار هست.معمولا در شهرستان مراسم چند بار هست.ولی دیگه یک بار به گردنمون حق داشتن.