ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
امروز در حال خانه تکانی یه دفتر پیدا کردم که خاطرات روز اول دانشگاهم هست.با یکی از دوستانم دانشگاه تربیت معلم قبول شدیم.اون شیمی و من زمین شناسی.سیستم انتخاب واحد سال 64 به این صورت بود که از روی برد واحدها رو انتخاب میکردی.استاد رو انتخاب میکردی.بعد روزای امتحانشون رو چک میکردی،بعد پاشنه کفشت رو ور میکشیدی از این ساختمان به اون ساختمان از اساتید امضا میگرفتی و وارد لیست دستی کلاسش میشدی،یعنی هر چی از کمدی بودن جریان بگم کم گفتم.ساختمان ها بزرگ و فاصله دار،اگر دیر میرسیدی هم کلاس پر میشد.بعد مجبور بودی یه کلاس پرت برداری که واحدهات پر بشه.حالا ترم اول خوبیش به این بود که خودشون واحدها رو میدادن و شما فقط باید میدویدی وامضا میگرفتی.وقتی با ف وارد اتاق استاد زبان شدیم و امضا گرفتیم،موقع بیرون اومدن دیدم دو تا برگه دستشه.نگاه کردیم دیدیم لیست استاد رو هم با خودش آورده.دیگه انقدر پشت در اتاق خندیدیم که پهن زمین شدیم،بعد هم یواشکی از شلوغی استفاده کردیم و برگه رو برگردوندیم،یه بار هم در حال پایین اومدن از پله پای دوستم به چادرش گیر کرده و پخش زمین شد.هر چه پرستیژ دانشجویی گرفته بودیم پرید.یه بار هم پای من به یه صندلی گرفت افتادم.در حالی که میدویدم دست دوستم رو از روی چادر گرفتم و تند تند باهاش حرف میزدم.وقتی برگشت دیدم آشنا نیست،معلوم نبود کجا از هم جدا شده بودیم.خلاصه روز انتخاب واحد اول انقدر سوتی دادیم که چی بگم.اینا رو گفتم روحتون تازه بشه.
خوش به حالتون.خیلی سخت بود.
یادش بخیر منم ورودیبهمن ۶۶ بودم بش میگفتن ترم موشکی.آخه تعطیل شد بخاطر موشک باران تهران
ما دانشگاه تربیت معلم بودیم.زمان موشک باران.کلاس ها رو منتقل کردن حصارک کرج.من چون باردار بودم مرخصی تحصیلی گرفتم.ورودی ۶۴ بودم.
خیلی با نمک بود:-)))))
قابلی نداشت،تو این اوضاع لازم داریم.
سلام سهیلا خانم
دشوار بود ولی مفرح هم بود و از همین خاطرات شما معلومه.
چه خوب کردید نوشتید این خاطرات رو! جوری شده انگار قبل از عصر دیجیتال ماها اصلا زندگی نداشتیم
همه چی یک طرف، وقتی آدم با یکی که طرف خودش نیست مدت طولانی حرف می زنه یک طرف! یه حس ضایع شدن خاصی به آدم دست میده بعدش
آره شیرین جان.منمزیاد اجتماعی نبودم وقتی دیدم دوستم نیست میخواستم گریه کنم.
ای جانم منم زمین شناسی خوندم
چه رشته سختی بود.از بس بارکش کرده بودم و سر زمین رفته بودم مخصوصا عملیات صحرایی شبیه یه مارمولک سبزه لاغر شده بودم.اون زمان هم نه لاغری مد بود نه برنزه شدن.کرم ضد آفتب کیلویی چند بود؟
یادش بخیر. ما هم همینجوری انتخاب واحد میکردیم.
یادته.چه وضعیتی بود.یعنی درست مثل گلادیاتورها برای هر واحد باید میجنگیدی.
ای جانم


واقعا هم روحم تازه شد .. مرسی
پسرم میگفت ترم اول که با دوستم رفتیم ثبت نام کنیم فقط هاج و واج به در و دیوار نگاه میکردیم و هرچی خانم مسئول ثبت نام انگشت میزد رو برگه ثبت نام و میگفت اینجا و اینجا و اینجا رو امضا کنین ما عین مسخ شده ها نگاش میکردیم میگفتیم ببخشیدگفتین کجا کجا کجا؟
میگفت خودم شنیدم زیر لب گفت ای خدااااا از دست این ترم اولی ها
+یعنی خدا نکنه من موقع خونه تکونی به دفتری، آلبومی، چیزی برسم .. دیگه کلا خونه تکونی تعطیل میشه و خاطره بازی شروع!
بابت معرفی فیلمها هم ممنونم سهیلا جان ..
بابا دانشجوهای حالا پادشاهی میکنن.همه چیز تو کامپیوتر براشون هست.ما چقدر بدبختی میکشیدیم.اگر واحدهامون جور نمیشد بخاطر دو ساعت مجبور بودیم بریم دانشگاه.
خواهش میکنم.قابلی نداشت.
واقعا.باید بخندید.در زمان شما همش کامپیوتری بود.از این کمدی بازی ها نداشتید
سلام واقعا از این پست خوشم آمد چون یاد اتنتخاب واحد خودم در سال 67 افتادم.
هنوز برگه های انتخاب واحد رو دارم.
یاد اون ایام بخیر
با تشکر
ایام به کام
واقعا چه عذابی بود.من انقدر قانون مدار بودم که حاضر نبودم تو سر و کله بقیه بزنم برای انتخاب واحد.همیشه دوستان به دادم میرسیدن.کم از مسابقه گلادیاتورها نداشت.