ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
کلا آدمی هستم که درد و ناراحتی رو از اطرافیانم پنهان میکنم.از دار دنیا فقط یه خواهر دارم که شهرستان زندگی میکنه.از اون هم همیشه مشکلاتم رو پنهان کردم.چون راه دور هست خیلی اذیت میشه.در مورد بیماری هم خیلی مختصر میدونست نه با جزئیات.فقط همسر و بچه ها با سه تا از دوستان میدونستن.همه هم دلواپس و نگران.قبل از عمل کار من شده بود دلداری دادن به همسر(که کلا ضعیفه در مورد بیماری و بیمارستان)،بچه ها،خواهرم،و دوستانم.این کار انرژی زیادی ازم گرفت.یعنی کار برعکس بود.به جای این که اونا دلداری بدن من دلداری میدادم.یه روز با خواهرم برخورد تند کردم.گفتم تو زنگ میزنی بچه ها رو هم کلافه میکنی.بذار در آرامش درمان رو انجام بدیم.خلاصه مطلب اینجوری نباشید.اگر کسی ابراز نمیکنه معنی اش این نیست که درد نداره.ناراحت نیست.هی جلوش ابراز ناراحتی نکنید.یکی دیگه از دوستان همش دلواپس جلسات شیمی درمانی بود.همش یادآوری میکرد.به اونم گفتم سعی میکنم فراموش کنم.بعد تو از روی محبت همش یادآوری میکنی.این که شد دوستی خاله خرسه.سعی کنید با مریض درباره مریضیش حرف نزنید.درباره زندگی روزمره حرف بزنید.با شما هم زیاد رو راست نبودم.انقدر همش به همه گفتم حالم خوبه دیگه عادتم شده.روز تزریق بدنم داشت منفجر میشد از حجم دارو.روز بعدش تزریق آمپول و قرص داشتم.حالم رو بد میکرد.تپش قلب داشتم.حال تهوع و بی اشتهایی.خیلی زمان برد تا بدنم عادت کرد.البته وقتی آمپول هایی که تو خونه تزریق میکردم تموم شد.دیشب هم قرص ها تموم شد.انگار یه باری از روی قلبم برداشته شد.یکی از بدترین عوارض داروها اسهال شبانه بود.شب ها بیدار میشدم و همش مقیم دستشویی بودم.تقریبا از ۲ تا ۵ ادامه داشت.خلاصه خیلی بد هست.خیلی از بیمارها نمیتونن عوارض جانبی رو تحمل کنن و از دنیا میرن.همون روز اول به قلبم گفتم یا تحمل کن یا وایسا.به هر حال راهی هست که باید برم.
چرا من این پست رو ندیدم سهیلا جان؟
امیدوارم به بهبودی کامل برسی و بلا دور باشه از وجود نازنینت..
همسر منم خیلی پر دل و جرات نیست و تا من یک عطسه میکنم فوری هول میکنه!!
ولی خدا رو شکر بچه هام قوی هستن..
همیشه سالم باش سهیلا جان، این یک دستوره!!!
ممنون نگین جان.
واقعا خدا این حجم تحمل رو تو بدن زن قرار داده .چون آقایون با یه سرماخوردگی ساده آه و ناله شون به راهه.ا
لبته به نظر من روش شما با همه سختی اش درست تره.چون وقتی به دیگران میگی خوبم خواه و ناخواه انرژی مثبت این حرف به خودتم برمیگرده و صبر آدم بیشتر میشه.بازم خداروشکر که گذشت
دقیقا.ولی انرژی زیادی ازم گرفت.
دوست مجازی قوی من برات ارزوی روزهای خوب دارم یه دوست همکار دارم سالهاست گرفتاره خیلی روحیه عالی داره و همین باعثشده اطرافیانش ازش زیادی توقع داشته باشن و اذیت بشه الان بعضی وقتها مشکلاتش روبه خانواده میگه و اوضاع بهتر شده ولی من عاشق روحیه خوبش هستم خدا میدونه حدود ۱۴ساله بیماری رو داره وبرای درمان باید ۴۰۰کیلومتر بره وتنهایی چون همسرش کر و لال هست:
خدا بهش توان بده.واقعا سخته.مخصوصا همراه هم نداره.ممنون سر زدی.
من از وقتی یادم میاد وقتی مریض میشدم هیچ کس تو خونواده جدی نمی گرفت نه برام سوپ درست میکردن نه آبمیوه میدادن دستم کلا میموندم یه گوشه برا خودم خوب میشدم
برات انرژی مثبت میفرستم راستی لیف کیتی رو سرچ کردم خیلی با حال بودن
ای بابا.چه بد.آدم مریض ناز کش میخواد.ممنون.
سلام
شرمنده مدتی بود که به وبلاگتون سر نزده بودم
منتظر شنیدن خبر درمان کاملتون هستم.
ممنون.به دعای شما.
متاسفانه همیشه وقتی اظرافیان از بیماری باخبر میشن به جای این که شرایط و جو رو آروم کنن برتر و پراسترس می کنن..
امیدوارم به زودی زود این روزها بگذرن
من فکر کردم فقط اطرافیان من اینجوری هستن.
الهی هر چه زوودتر این دوران بگذره و سلاممممت باشید.
ممنون.به دعای شما.
سلام.
ایشالا زود زود این دوران رو پشت سر میذارید و همه چیز درست میشه
ممنون.
سلام.
من از نزدیک شاهد عوارض داروها بودم و میدونم چه روزهای سختی رو پشت سر میگذاری. امیدوارم خداوند توان مضاعف بهت بده.
لطفا به خودت فکر کن و زبادی خودتو خوب نشون نده همین تلاش برای حفظ ظاهر، کلی انرژی ازت میگیره.
انرژیتو برای خودت نگه دار. امیدوارم هرچه زودتر سلامتی کامل رو به دست بیاری.
سلام.متاسفانه عادت کردم به قوی بودن.ولی این مدت خیلی سخت بود.
متاسفانه آدمهای قوی همیشه باید خودشون رو قوی نشون بدن ولی بالاخره یه جایی کم میارن و دلشون میخواد راحت از دردهاشون بگن
شما هم لااقل اینجا راحت باشید و آزادانه از سختیهاتون بگید مطمئن باشید دوستانی دارید که گوشی شنوا و دلی همراه دارند
ممنونم که درک میکنید.
سلامت باشید سهیلا خانوم.

ممنون.
عزیزدلمی
چقدر خوشحالم که خدا را شکر روزهای سخت گذشته و تو سخت تر از روزهای سخت بودی
انشاله که سالم و شاد باشی همیشه
اصولا مریضایی که غر نمیزنن باید غرغر اطرافیان را تحمل کنند
آره والا.کار ما برعکس بود.همش من باید دلداری میدادم.