ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
سلام .رسیدیم به واکسن. اول یه قصه بگم .اسفند نود و هشت برام تشخیص کنسر دادن، اردیبهشت نود و نه یه عمل جراحی سنگین داشتم ، بیست کیلو وزن کم کردم ، چند ماه بعد دوره شش ماهه شیمی درمانی رو از سر گذروندم ، یعنی سیستم ایمنی داغون، بعد خبر اومد که قراره بیماری های خاص رو واکسن بزنن ،منم یه دفعه جنی شدم،تو خونه پام رو کردم تو یه کفش الا و بلا من باید واکسن بزنم ، اهل خانه مخالف بودن، میترسیدند اثر بدی داشته باشه ،دوباره قوز بالای قوز بشه ،اما با اصرار و سماجت من همسر جان ساعت چهار صبح از خانه خارج شد و در صف واکسن رفت ،بعد هم ساعت نه صبح با گل پسر رفتیم و واکسن زدیم. خلاصه همینجوری دو تا سینوفا م زدم رفت .حالا تا این جا رو داشته باشید تا فردا بقیه اش .
چه کار خوبی کردی
ممنون دوست گلم.انگار بهم الهام شده بود.
ادامه قصه های مادربزرگ در قسمت بعد
بله،و همچنان ادامه دارد.
سلام سهیلا جان
بی صبرانه منتظر بقیه ماجرا می مانیم
ممنون.
سلام بانو
زنده ای عایا؟
بله.هنوز هستم.
بعدش چی شد؟
سریال ش کردی؟
دقیقا.سریال کلید اسرار سهیلا