یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، اینستا گرام soheildeco

خوان دوم ۲

صبح شال و کلاه کردیم به سمت کلینیک.

طبق معمول همیشه تهران، جای پارک نبود،همسر مجبور شدمن رو دم کلینیک پیاده کنه و یه راه دور ماشین رو پارک کنه.رفتم برای پذیرش. اسمم رو پیدا نمیکرد.

.چون قبلا یه دکتر دیگه کولو کرده بود،و انصافا دکتر به نامی بود،حالا هم که ایران نبود به نام اون ثبت میکردن،ولی یه دکتر دیگه انجام میداد. برای همین سخت پیدا کرد.مدارک رو دادم،گفت همراهتون بیاد ،گفتم رفته ماشین پارک کنه، من بیمارم،پذیرش کنید تا برسه. گفتن نمیشه، حتما باید همراه رو ببینیم.

زنگ زدم به همسر که بدو بیا، دلی دلی نکنی، میگن باید با ولی بیایی .

خلاصه بیچاره همسر بدو بدو اومد .پذیرش کردن .

تا اومد گفت وای ساک مدارک جا موند تو ماشین.

دوباره بدو بدو رفت تا ساک مدارک قبلی رو بیاره.

برگه هام رو دستم گرفتم رفتم بالا، باز گفتن همراهت کو،وسایلت رو بگیره .دوباره زنگ زدم به همسر ، بدو بیا ،بازم میگن ولی بیار.

ادامه دارد...

نظرات 7 + ارسال نظر
دیار بختیاری سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 12:48

سلام جدا خسته نباشه ولی چه بدو بدوئی راه انتخاخته البته وظیفشه ایشالا که طوری نباشه

بیچاره،طفلک زن نگرفته که بلای جون گرفته

ترانه سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 04:16 http://taraaaneh.blogsky.com

خدا همسرت رو برات نگه داره سهیلا جون. امیدوارم که نتیجه کولو رضایتخبش باشه

ممنون ترانه جان.خوب بود خدا رو شکر.

نسرین سه‌شنبه 27 مهر 1400 ساعت 01:16 https://yakroozeno.blogsky.com/

اصلا باور کردنی نیست که مریض حضور داشته باشه ولی بگن همراهت مهمه!!!
با خوندن پستهایی مثل این خیلی خوشحالتر میشم که اینجام.
من تنها رفتم. بیهوش کامل کردن و بعدشم برام ساندویج و آبمیوه آوردن دو ساعت هم استراحت کردم و بعدشم رفتم خونمون.
به همین تمیزی و درستی که میگم.
اینه روال درست درست پزشکی نه اون!
خیلی متاسفم واقعاً. خییییلی

ترانه جان،خودمم حیرون مونده بودم،هی میگفتم من بیمار هستم،با همسرم چکار دارید؟البته کسانی که برای کولو میان اغلب خیلی بیار و مسن هستن.پرستاری هم این جا زیاد معنی نداره.همه چیز با همراه بیمار هست.

Sattar دوشنبه 26 مهر 1400 ساعت 12:22 https://oldjavoon.blogsky.com/

خوان سوم رو من براتون تعریف میکنم
اصلا و ابدا دنبال حرفهای جماعت پزشک نرین.
شرافت مدت زمان زیادیه از بینشون رفته
کارشون شده سرکیسه کردن مردم و نون قرض بهم دادن
دلشون برای مریض نسوخته
دلیلشم اینه کسی دیگه سر عشق و علاقه پزشک نمیشه
درس میخونن ملت تا پول دربیارن
بهر نحوی
شما تغذیه سالم داشته باش،ارگانیک مصرف کن،رعایت مسایل روانی رو کن
هیچی ت نمیشه
عین هزاران سال زندگانی پدرانمون

دیگه باقی رو خود دانید

سلام.ممنون از توصیه تون.من همیشه اهل ورزش بودم،تغذیه سالم داشتم،استرس ریشه ام رو سوززوند.از این به بعد میخوام هم سیگار بکشم، همش فست فود بخورم.

عمه خانم یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 18:41

بنده خدا ولی

واقعا،همش احضار میشد.

مینو یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 15:46 http://milad321.blogfa.com

چهار پنج سال قبل که کولونوسکوپی کردم ، دارویی که برای بیهوشی ملایم تزریق کردند نمیدون چطوری بود که چناان دردی داخل سرم پیچید که تا پایان اندوسکوپی وکولونوسکوپی فقط داد میزدم وموهام را چنگ میزدم.بنا بود شش ماه بعد آزمایش را تکرار کنم که دیگه نرفتم.
امیدوارم هر چه زودتر بهبودی کامل پیدا کنی و دیگه نیازی به هیچکدام از این آزمایش ها نباشه.
امیدوارم در مملکت ما هم وضعی بشه که مردم در چنین موقعیتی بتونن در یک بیمارستان بستری بشن وبدون نیاز به همراه وفقط با ارائه مثلا کد بیمه ، کارهاشون انجام بشه.

سلام،وای،اصلا چنین چیزی رو تا حالا نشنیدم.چه وحشتناک بوده.امیدوارم دیگه چنین تجربه ای نداشته باشید.

مریم یکشنبه 25 مهر 1400 ساعت 14:40 http://mabod.blogsky.com

سلام سهیلا جان
یاد مدرسه افتادم که میگفتند برای غیبت غیر موجه با ولی بیاین موجهش کنین ،
الهی که کاملا سلامتیتون رو بدست بیارید ، و دیگه هیچوقت به هیچ آزمایشی نیاز نداشته باشید
الهی امین

ممنون مریم جان،دقیقا مثل همون بود،همش با ولی کار داشتن.منم با تعجب میگفتم ولی بیمار من هستم.با اون چیکار دارید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد