-
پارکینسون
چهارشنبه 24 شهریور 1395 06:54
دوستان عزیزی که گذرشون به وبلاگ میافته،دکتر خوب برای بیماری پارکینسون میشناسن؟ ترجیحا سمت شمال شرق،یا غرب تهران؟ اگر معرفی کنیدممنون میشم.
-
دزد
سهشنبه 23 شهریور 1395 21:40
سه هفته قبل، پسر خواهرم که با مادر من ،مادر بزرگش زندگی میکنه ساعت 12 شب به خونه برمیگرده،کفشاش رو پشت در درمیاره و وارد خونه میشه.خونه مادرم آپارتمان نیست،خونه شخصی هست دو طبقه،خلاصه به دل خوش و خرم میره بخوابه.صبح که بیدار میشه و میره سراغ کفشش،نبوده،نه تنها پشت در نبوده،بلکه به کل نبوده،هی اینطرف و آنطرف...
-
من
سهشنبه 23 شهریور 1395 18:38
امروز رفتم فیلم من رو دیدم،اول تعجب کردم مگه میشه کسی هر شب پیتزابخوره و هیکلش اینجوری باشه،بعد فهمیدم جریان چیز دیگه ای هست.خلاصه بد نبود.موضوع جالب و نوی داشت. فیلم سایه های موازی به نظرم میومد شباهت عجیبی به کتاب پر جناب ماتسین داره،همش میفهمیدم شبیه یه کتابی هست،اسمش یادم نمیامد. اینم گفتم که ناگفته از دنیا نرم.
-
فروشنده
یکشنبه 21 شهریور 1395 18:45
هفته پیش سه شنبه رفتم فیلم فروشنده رو دیدم.بسیار زیبا و لطیف،بدون صحنه های آزار دهنده. این هفته فیلم سایه های موازی،زیاد باب میلم نبود،هر چند که شهاب حسینی داشت.کلا فیلم سه نفره بود،بیشتر میتونست تاتر باشه تا فیلم سینمایی. جمعه به دعوت برادر همسر به یه باغ رفتیم ،البته در حال ساخت بود.اتاقش کوچک بود ولی چون دور هم...
-
جارو برقی
سهشنبه 16 شهریور 1395 16:06
http://donya-e-eqtesad.com/news/1067621
-
ملت عشق
یکشنبه 14 شهریور 1395 08:24
کتاب ملت عشق رو تموم کردم،سالیان سال بود که به کتابی که نتونم زمین بذارمش برنخورده بودم،نفسم رو حبس میکردم و میخوندم،بسیار زیبا ولطیف بود.با شمس و مولانا و کیمیا و... آشنا میشدی.حتما بخونید.نویسنده الیف شافاک هست و نشر ققنوس چاپ کرده. کتاب الکترونیکی اش هم توسط اپ فیدیبو منتشر شده.
-
وقتی هوا نفس میشود
پنجشنبه 11 شهریور 1395 20:58
عنوان بالا اسم کتابی هست که تازه تموم کردم،از اپ فیدیبو خریدم.داستان یه رزیدنت جراح مغز هست که سرطان میگیره ،باهاش زندگی میکنه و میمیره.تمام کلمات کتاب رو دونه دونه میبلعیدم،وقتی درباره مواجه با مرگ بیماراش میگفت ، و درباره مرگ خودش،توصیه میکنم همه بخونن،دکترامون بیشتر بخونن لطفا.
-
شوخی
چهارشنبه 10 شهریور 1395 18:05
اون آقای جوانی که مثل هنرپیشه های ترک بود،وقتی بهش زنگ زدیم برای کار گفت دارم برمیگردم ترکیه.این از این. امروز یه نفر زنگ زد یه چیزی تو مایه ندیمه های شاهزاده ها رو میخواست،یه خانم جوان و کلاس بالا برای همراهی یه خانم میانسال اشرافی،قسمت شوخی مال حقوقش بود،4 میلیون.والا یه خورده مورد مشکوکی بود.به هر کس هم گفتیم حتی...
-
قصه امروز،
دوشنبه 8 شهریور 1395 20:57
داستان امروز خیلی بامزه بود،یه آقایی ظهر زنگ زد که پرستار برای پدر بیمارش میخواست ،ما هم بدو بدو نیرو ها رو هماهنگ کردیم که بفرستیم،متاسفانه اون آقا از تخت افتاده بود و مصدوم شده بود،داشتن میبردنش بیمارستان،کلی برای خودش و خانواده اش غصه خوردیم. این قسمت بامزه نبود،این قسمت بامزه بود،یکی از نیرو هایی که باهاش تماس...
-
و خدایی که در این نزدیکیست
دوشنبه 8 شهریور 1395 07:59
تو مترو نشسته بودم،رو به روم یه خانم جوان بود،معمولا به آدم ها نگاه نمیکنم.کفش سفید تابستانی مد روز پوشیده بود،بالاتر رسیدم به شلوار جین که سر زانوش پاره بود،حسابی پاره بود جوری که دو تا زانوش پیدا بود،کیف سفید شیک همرنگ کفش ها،مانتو جلو باز ،آرایش صورت کامل،در طول مسیر نشسته بود و صلوات میفرستاد. و خدایی که از رگ...
-
منشی بدون حقوق
چهارشنبه 3 شهریور 1395 21:15
این شرکت یه خانم مدیر داره کم سن و سال ، ولی فوق روانشناسی داره با یه عالمه سابقه کار جاهای مختلف،آدمای خلاف و معتاد رو به یه نظر میشناسه.من اصلا نمیفهمم ، اما اون میشناسه،میگه مردم به ما اعتماد میکنن،نمیتونیم هر کسی رو بفرستیم تو خونه و زندگیشون.امروز یه پسر جوان 31 ساله اومده بود،برای نگهداری از آقای مسن.من میفهمیدم...
-
قصه امروز،
سهشنبه 2 شهریور 1395 20:39
داستان امروز داستان یه خانم جوان هفت قلم آرایش کرده بود که برای پرستاری سالمند آمده بود،که متاهل بود و همسرش زندانی قزل قلعه به جرم حمل 19 کیلو شیشه،و با دوست پسر معتادش تا دم در آمده بود،ما هم هراسان به هم نگاه کردیم و یه جوری پیچوندیم.
-
مفید فایده بودن
دوشنبه 1 شهریور 1395 08:16
یه وسواس عجیبی دارم،یعنی همیشه داشتم ولی الان فهمیدم،به شدت دلم میخواد همه چیز فایده داشته باشه.مفید باشه.نفعش برسه. الان یه برنامه دیدم به اسم دنیای پولدارها،یعنی یه نفر اینقدر پول داره که نمیدونه باهاش چیکار کنه،مثلا برای سگش آپارتمان بخره با تمام وسایل،بعد هم راضی باشه و فکر کنه چقدر کار خوبی انجام داده،میتونم...
-
کابوسی به رنگ سفید
شنبه 30 مرداد 1395 17:14
یکی از دوستان یک شرکت خدماتی تاسیس کرده،چون اول کارشون بود و نمیتونستن کارمند داشته باشن،خواهش کردن برم کمکشون.منم قبول کردم.خلاصه که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها. خلاصه خیلی کار سختی بود.مخصوصا کسانی که برای پرستاری میومدن. البته برای نیاز مالی سراغ این قبیل کار ها میرن،ولی باید شرایط کار رو داشته باشن. خانمی...
-
ساک خرید
چهارشنبه 27 مرداد 1395 09:56
مدت ها بود که کیسه های برنج فکر منو به خودش مشغول کرده بود.چون کیسه های محکمی بودن و زیپ هم داشتن،میتونستن خیلی مورد استفاده قرار بگیرن،اما زشت هستن.همینجوری نمیشه دست گرفت.تا بالاخره از جایی ایده گرفتم و با دکوپاژ تبدیلشون کردم به کیسه های خوشگل.با زمینه سفید.حالا به هر کس که هدیه میدادم باید به زور مجبورش میکردم...
-
دختر
چهارشنبه 27 مرداد 1395 07:56
دیروز سه شنبه بود بالاخره بعد از مدت طولانی تونستم به سینما برم،و این بار فیلم دختر. فیلم خوبی بود ،لطیف و زیبا.اما دلم برای پدر داستان سوخت.چقدر مظلوم بود،چقدر هم همه ازش طلبکار بودن. یه خورده روابط زندگی خواهرش مشخص نبود. چند تا توریست دیدم اون جا،نمیدونم چرا این توریست ها یه جوری لباس میپوشن که انگا ر یا میخوان برن...
-
سفر
دوشنبه 25 مرداد 1395 06:45
مثل این که ویزای ارمنستان و گرجستان رو برای ایرانی ها برداشتن.اون اوایل همه رفتیم دبی رو آباد کردیم بعد مالزی و تایلند،نوبت رسید به ترکیه و آنتالیا،حالا هم رسیدیم به آباد کردن ارمنستان و گرجستان. موفق باشید.
-
یه سوال
یکشنبه 24 مرداد 1395 22:59
یکی از آشنا ها یه دفتر کار اجاره کرده.ولی جرات میخ کوبیدن به دیوار رو نداره.نمیدونم صاحبخونه چه بلایی به سرش آورده.تو آپارتمان صدا میپیچه بخاطر دیوارها.این طبیعیه که صاحبخونه اجازه کوبیدن میخ رو نده.حالا نه این که همه دیوار سوراخ سوراخ بشه.اما اینم که درست نیست.شما چی میگید؟تجربه ای دارید؟
-
سفر...
یکشنبه 24 مرداد 1395 16:21
یه کتاب خوندم به اسم سفرهایم با خاله جان،نویسنده اش گراهام گرین بود،کتاب جالبی بود،نیمه طنز،نیمه جدی.خوشم اومد.
-
ننه نقلی
سهشنبه 19 مرداد 1395 16:13
بحث اخیر منو یاد یه داستان کودکانه انداخت که زمان ما میخوندیم.البته شاید حالا هم باشه.داستان ننه نقلی که تعدادی حیوان به خونه اش اومده بودن،بعد جا نبود،به هر کدوم که میگفت برید بیرون میگفت من که فلان کار رو میکنم برم بیرون،و شروع میکرد از محسنات خودش بگه.تو ایران هم از هر کس انتقاد کنی میگه من که اینجوری میکنم،اون...
-
پزشکی و انصاف
یکشنبه 17 مرداد 1395 20:24
یکی از دوستان نظری گذاشته که کلی هم بهش جواب دادم ولی متاسفانه سیو نشد جواب ها و حذف شد.منم گفتم این جا جواب بدم دوباره شاید فرجی بشه و بمونه.وقتی ما به جایی میریم برای خرید کردن،اگر بعد بفهمیم که سرمون کلاه گذاشتن،خوب دلمون میسوزه،اما ضرر به مال شما خورده.ولی وقتی به پزشکی مراجعه میکنید که بدون دلیل،شما رو به تیغ...
-
ما و های پر
جمعه 15 مرداد 1395 14:39
قبلا که برای خرید به هایپر میرفتیم آدم لذت میبرد از نظم و ترتیب و نزاکت فروشنده هاش،تقریبا دو سال پیش بود که همسر با یکی از فروشنده ها دعواش شد،همون وسط داد کشید تا سرپرستشون اومد،بعد هم اصرار داشتن که با فروشنده صحبت کردیم و ال و بل،همسر هم گیر داده بود که باید تو پرونده اش درج بشه و کسر از حقوق.خیلی مدیرانه برخورد...
-
مرگ پایان کبوتر نیست
چهارشنبه 13 مرداد 1395 08:00
استاد الهی قمشه ای در مراسم فوت خواهرش.. چنانچه در دین ما آمده مرگ پایان راه نیست؛ فیلسوفان بزرگ جهان هم گفتهاند که ما نمیمیریم و تنها به جهان دیگر سفر میکنیم. این خبر را که ما میمیریم شیطان داده است. او در ادامه بیان کرد: هیچ جایی در قرآن گفته نشده است که ما به گور میرویم، بلکه در تمام قرآن بشارت داده شده که به...
-
مهاجران
دوشنبه 11 مرداد 1395 09:36
مقاله ای خوندم درباره افزایش تعداد کودکان افغانی،و مشکلات اون ها در ایران،متاسفانه بیشتر اون ها مادران ایرانی دارن ، و این که در آینده تکلیف با اون ها روشن نیست،ایرانی هستن،افغان هستن،نه در ایران ریشه دارند،نه میتونن با شرایط افغانستان کنار بیان. فامیلی دارم که به تازگی از آلمان آمده بود،ضمن صحبت میگفت سی سال پیش که...
-
چه باید کرد
جمعه 8 مرداد 1395 12:07
یه زمانی پسر دومی کوچک بود و به مهد کودک میرفت،البته چون شاغل نبودم برای بازی و آشنایی با بچه های دیگه میرفت چون برادرش به مدرسه میرفت،اونم خیلی دوست داشت بره.خلاصه موضوع این نیست.اون زمان یک خانم روانشناسی بود که مادر یکی از بچه ها بود و ماهی یک بار برامون جلسه میگذاشت.از تمام صحبت هاش این جمله شد یه جمله طلایی برای...
-
نو کیسه گی
سهشنبه 5 مرداد 1395 10:27
یه مطلبی خوندم درباره نو کیسه گی،آدم هایی که یه شبه ثروتمند میشن،معمولا هم زحمت زیادی نکشیدن،بعد این ثروت رو در چشم بقیه فرو میکنن،توجه دارید که فرو میکنن.حالا دلیلش چیه نمیدونم.یعنی سر در نمیارم،یه نفر اینقدر در زندگی عقده داشته باشه که ثروت داشته،یا گاهی وقت ها نداشته خودش رو به رخ بکشه. قدیما،یکی از چیز ایی که خیلی...
-
بی*آر*تی پیشنهاد
دوشنبه 4 مرداد 1395 16:31
امروز جایی خوندم برای حل مشکل بی آر تی ها پیشنهاد کرده بود،یه سری بی آر تی بدون صندلی در ساعات اوج ترافیک بفرستن برای جا به جایی، با این کار ظرفیت از هفتاد به صد نفر میرسه،ظاهرا فکر خوبیه،اما با توجه به گرمی هوا ، آیا این اتوبوس ها ظرفیت حمل این تعداد مسافر رو دارن ،یا مجبور به تعویض اتوبوس میشیم وسط راه؟
-
بی*آر*تی
شنبه 2 مرداد 1395 10:13
یادمه اون اوایل که بی آر تی اومده بود،همسر کلی در فوایدش حرف میزد که منو تشویق به استفاده کنه،میگفت کولر داره و خنکه،چون مسیر جدا داره میتونه سریع حرکت کنه و تو ترافیک نمونه،منم با این که سالها بود اتوبوس سواری رو ترک کرده بودم،وسوسه شدم که امتحان کنم.البته در ساعات غیر اوج ترافیک.معمولا ،قبلا،ساعت اوج ترافیک ساعت 7تا...
-
نظریه پنجره شکسته
سهشنبه 29 تیر 1395 16:05
نظریه پنجره شکسته: ساختمان خالی از سکنهای را در کنار یک خیابان پر رفت و آمد، در حالی که شیشه یکی از پنجرههایش شکسته است تصور کنید. مشاهدههای علمی نشان میدهد که اگر پنجره شکسته ظرف مدت کوتاهی، تعمیر نشود، عابران این پیام را از ساختمان میگیرند که کسی نگران ساختمان نیست و نظارتی وجود ندارد. پس شیطنت شروع میشود و...
-
انتقام سخت
یکشنبه 27 تیر 1395 20:09
چند روز پیش تو تاکسی نشستم که به منزل بیام،یه دختر جوان بود،من وسط یه آقای میانسال هم بعد از من،آقا بسیار راحت نشسته بود،در حالی که من و اون دختر به هم چسبیده بودیم.کم کم مزاحمتش شروع شد،من با فشار دادن کیفم به پهلوش مجبورش کردم کمی جمع تر بشینه،وسط راه اون دختر خانم پیاده شد.من به جای اون سمت شیشه رفتم.باز هم داشت...