ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دو تا جا تو خونه ما،برای پیشول،قدغن هست.حمام ،و توالت ایرانی.
یکی دو بار،حمام رو رفته،چون درش رو باز میذاریم رطوبت نمونه،گاهی یواشکی میره تو وان،قایم میشه ما هم که نمیبینیم،صفا میکنه،تمام شامپوها و بدن شو ها رو بو میکنه،بعد میبینیم دو تا چشم عسلی یواشکی داره نگاهمون میکنه،که با اخم ما،میدوه میاد بیرون،انگار نه انگار.
اما توالت ایرانی،جزو راز های خونه مونده براش.میره میشینه دم درش.یواشکی،با صدای آروم میگه میو،خیلی آروم،و به من نگاه میکنه،اوایل خیلی منطقی براش توضیح میدادم،اون جا آلوده است،سوراخ داره،میری توش میافتی.
ولی بازم همون آش بود و همون کاسه.همسر هر وقت میدید،دعواش میکرد،اونم میدوید میومد کنار،تا یکی دو ساعت بعدی.امروز وقتی شروع کرد،رفتم بغلش کردم،به چه بدبختی،چون خیلی ناشی هستم،بردمش تور توالت ایرانی.قشنگ همه جا رو نگاه کرد،آروم و ساکت.خلاصه از دلش در آوردم.بعدشم که گذاشتمش روی زمین پذیرایی،انقدر تشکر کرد،دمش رو به پام زد،آخرشم یه گاز کوچولو،به نشونه صمیمیت از پام گرفت و رفت.خلاصه به تفاهم رسیدیم.
وای خدااا
چه بامزه
قربون شما
وای چه روایت قشنگی دلم رفت برای توری که پیشی جان رو بردین اصلاً
قربون شما،هنوزم سیر نشده،روزی یه بار میریم گردشگری
از اینکه به فکر دل پیشی هستین، منو غرق شادی کردین ان شاءالله دل شاد باشید همیشه
دلمون به هم گره خورده،عاشقی همینه دیگه
ای جانم. یه خلوت مادر پسری داشتید.
بچه های من تو کمد رفتن براشون ممنوعه . البته دوتاشون چون کودکیشونو اون تو گذروندن براشون حالت نوستالژی داره تا چشم منو دور میبینن یواشکی میرن توش.
البته زرد الو همه تپه های خونه رو فتح کرده و راز و رمزی براش نمونده همش دلش میخواد من دروباز کنم ایشون بره دور دنیا رو بگرده.
آره،چقدرم تشکر کرد ازم.ای جان به بچه هات،یه روز باید ببنمشون.