یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

شرح حال

1- ما یه دوست قدیمی داریم بنام عمو سیبیلو که به دلیل لو رفتن وبلاگش جمع کرده و رفته . انشاله که دوباره برمیگرده بازگشتی پیروزمندانه و خبری از خودش میده.(دلمون براش تنگ شده شدید)

2- جانم براتون بگه از وقتی سر کار قبلی بودم پام درد گرفته بود. من که خودم تصادفی بودم ولی شرایط کاری و طبقه چهارم بودن هم مزید بر علت شده بود که پام درد بگیره. از وقتی سر کار جدید رفتم چون مسیر طولانی تر شده بود و مترو سواری هم جزوش بود پادرد بدتر شد. کار به عکس و دکتر کشید و تشخیص دیسک کمر دادن. خلاصه مجبور شدم چن روز مرخصی نداشته رو بگیرم و استراحت کنم . بعدش هم با سلام و صلوات میام و میرم. البته همش با اتومبیل چون دیگه مترو سواری قدغن شده. 

3- خدا رو شکر فعلا اوضاع بهتر


4- این مکالمه من و گل پسره:مامان چرا میری سر کار . خودتو اذیت میکنی مریض میشی ما هم شام و نهار نداریم


مامان : نمیتونم تو خونه بشینم . اصلا فایده نداره . من  و تو باید از هم طلاق بگیریم . بعد این همه سال زندگی هنوز

نفهمیدی من زن تو خونه نشستن نیستم . اگه تا حالا نفهمیدی بعد از این هم نمیفهمی. بابا جونم خلاص مهرم آزاد. من اگه بشینم تو خونه افسرده میشم همین یه لقمه شل و کوفته رو هم نمیپزم.


گل پسر: همین الان هم جدا شدیم منتها محضری نکردیم . هفته به هفته همدیگه رو نمیبینیم. آخه اینم شد زندگی. من دیگه به مرحله عصیان رسیدم . بابا میخوام مامانمو ببینم به کی بگم.


مامان : شما از وقت مهمونی رفتنت بگذر منم میبینی. شما شب کاری ساعت کاریت عجیبه به من چه:


این گفتگو بین من و پسر بزرگم در وایبر صورت گرفته . از همون اول همسر فهمید من ادم تو خونه نشستن نیستم و همیشه همکاری کرد. اما امان از پسر اولم . مثل یه شوهر بداخلاق همش میخواد منو تو خونه نگهداره. خدا به همسرش رحم کنه . البته فک میکنم تمام این حرفا مال ماماناست و در مورد همسر قضیه فرق میکنه.

نظرات 3 + ارسال نظر
پری.سا شنبه 15 آذر 1393 ساعت 16:20 http://inmymirror.blogfa.com

ولی سهیلا جان! من انقدر از نظر جسمی خسته هستم که اگه مطمئن بودم می تونم خودم رو تامین کنم یه مدتی نمی رفتم سر کار. می رفتم دنبال یکی از علایقم که سالهاست روی زمین مونده.

ای جان انشاله تو هم بتونی به علایقت برسی. پری سای عزیزم .من از اول سر کار نرفتم وقتی پسرا بزرگ شدن رفتم . زبان رو کامل خوندم. شنا یاد گرفتم . حتی دف زدن رو که عاشقش بودم یاد گرفتم. به اندازه چند تا کتابخونه کتاب خوندم. الان دلم میخواد فقط کار کنم.

mahsa شنبه 15 آذر 1393 ساعت 14:37 http://www.mahsaomohsen.blogfa.com

سلام. خوبید؟
بلا دور باشه انشالله.

نه بابا در مورد زنش هم مینجوریه، فقط دعا کن بدتر نشه

ممنون عزیزکم. دیدم این جور پسرا رو . جلو زنشون موش میشن

سهیلا جمعه 14 آذر 1393 ساعت 13:12 http://rooz-2020.blogsky.com/

بله منم کاملا باشما در این مورد هم عقیده هستم.در مورد همسر قضیه فرق میکنه.

سهیلای عزیز مادرایی که با پسرا سرو کار دارن میدونن چی میگم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد