یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

بیماری در سال کرونا ۲

شب اول پسر بزرگه خواست بمونه.گفتم برو خونه بخواب اگر کاری بود خبرت میکنم.منم هنوز حالم خوب بود.اومدن سرم و آنتی بیوتیک زدن و گذشت.روزها شیفت پسر کوچیکه بود که میومد.شب دوم هم به بزرگه گفتم برو خونه .البته تو واتس با هم ارتباط داشتیم.چشمتون روز بد نبینه.آنتی بیوتیکم رو عوض کردن.یه دارو به نام مترونیدازول.خیلی هم سریع وارد بدنم کردن.بطوری که وقتی تموم شد دل درد خیلی شدیدی گرفتم.دلم خوش بود که اگر تنها هم هستم زنگ میزنم پرستار میاد.زنگ خراب بود.نمیزد.اتاقم چسبیده به استیشن پرستاری بود.دارو رو برداشتم گریان و نالان رفتم سراغ استیشن.هیچ کس نبود.انقدر زار و نالان بودم که همراه یکی از بیمارها اومد و دنبال یه بهیار گشت و آوردش.دارو رو باز کرد.ازش خواستم برام مسکن بزنه.رفت با یه شیاف  استامینوفن برگشت.هر چی ضجه زدم که من روده اام مشکل داره شیاف نمیتونم استفاده کنم گذاشت و رفت.دیگه از شدت درد در و دیوار رو چنگ میزدم و تو راهرو راه میرفتم.اشک میریختم به پهنای صورتم.در همین حال پسر بزرگه هی تو واتس پیام میداد کجایی چی شده.چرا جواب نمیدی.یه کم بهتر شدم براش گفتم چی شده.شبونه اومد بیمارستان.از همون حراست به پیچوندشون تا رسید به پرستارها.همون شبونه اومدن زنگ رو عوض کردن.گفتم اون بهیار هم دیگه اصلا به من نزدیک نشه.یه کم حواسشون رو جمع کردن.

پند اخلاقی:هیچ وقت مریضتون رو بدون همراه تو  بیمارستان ول نکنید.لطفا.

نظرات 9 + ارسال نظر
همطاف یلنیز چهارشنبه 10 اردیبهشت 1399 ساعت 06:11 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
شکر الان بهترید و امیدوارم ناچار به بستری شدن مجدد نشوید.
کاملا با پند اخلاقی موافقم
طبق تجربه چندسال پیشِ بستری شدن ارجمندبابا در چهار بیمارستان متفاوت از دولتی گرفته تا خصوصی
متوجه شدم بیمارستانها، کادردرمانی متفاوتی ندارند فقط ظاهر تخت و رنگ فرم ها متفاوت می شود.(آفتابه لگن هفت دست-شام و ناهار هیچی)
پرستار... بهیار... کمک بهیار به هیچکدام اعتمادی نبود. باید خودم پیگیر دارو ویزیت دکتر و تعویض سرم و چک کردن قند و فشار حتی غذای مریض می بودم (پزشک، غذای ویژه تجویز فرموده بود)
البته در هیچکدام از بیمارستانها من اجازه نداشتم شب بمانم. بخش مردان بود خوو
ناچار شدیم اتاق جدا بگیریم البته بعد فهمیدم دو نوع اتاق بوده: اتاق خصوصی و اتاق وی آی پی.
متاسفانه از بی اطلاعی من کمال استفاده را بردند و اتاق VIP رو قالب کردند(هزینه اتاق خصوصی خییلی کمتر از VIP بود. بماند)
.
البته طبق شنیده ها! متوجه شدم بیمارستان در آنسوی آبها هم وضعیت مشابهی دارد. پیش آمده برای اورژانس بیش از 4ساعت منتظر ماندند تا ویزیت شوند.

بله.متاسفانه همینطوره.

رافائل دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 22:07 http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام خیلی ناراحت شدم برات.
من میدونم اون مترونیدازول لعنتی با آدم چه میکنه! آدم عمودی رو افقی میکنه. من قبلا استفاده کردم.
خداروشکر که الان بهتری.

واقعا.من بار اولم بود به این صورت مصرف کردم.چه پدری ازم درآورد.

ما و تربچه مون جمعه 22 فروردین 1399 ساعت 19:30 http://torobchenoghli.blogfa.com

آخی چقدر سخت گذشته
واقعا دست کادر درمان درد نکنه با اینن رسیدگی شون
روز روزش به مریض نمی رسیدن
وای به الان هم از ترس کرونا
هم اینکه هی تعریف شونو کردیم
والا
پرستار دلسوز داریم
این مدلشم داریم که شما رو گرفتار کرد

بعضی از پرستارها انقدر مهربان بودن که آدم زیر دستشون جون دوباره میگرفت.اون آدم بیشعور بهیار بود.

حسن کچل بانو جمعه 22 فروردین 1399 ساعت 13:04 http://hasankachalbanoo. blogsky. com

چقدر اذیت شدین و چقدر خوبه از بیمارستان برگشتید واقعا بدون همراه تو بیمارستان نمیشه موند، جدای از اون بهیار بیسواد، من مادرم که بستری بودن بخاطر عفونت گوششون، روز دوم اشتباهی داروی مریض اتاق بغلی که سرطان داشته را میارن براشون و هرچی میگن این داروی من نیست، میگن خانم بخور. ما بهتر میدونیم و دوساعت بعد لبخندزنان میان اعتراف میکنند اشتباه کردند و اینطوری شده. حالا شما تو این شلوغی رفتید، مامان من قبل از این حرفها، خلاصه که هرکسی میره باید حسابی هوای خودشو داشته باشه.
انشاالله که دیگه بدنتون نیازمند ناز طبیبان نباشه

سلام.واقعا خدا به خیر کنه.خوبه مادرتون خودش حواسش بوده.

نسرین پنج‌شنبه 21 فروردین 1399 ساعت 16:50 https://yakroozeno.blogsky.com/

چقدر اذیت شدی!
عجب پرستار احمقی!
از ته دل بهش گفتم: کثافت

من با داشتن همراه مخالفم. توی محیط بیمارستان که پر از جرمه چرا باید یکی دیگه کار پرستار ها رو انجام بده؟ این وظیفه اوناست که مراقب مریض باشند نه همراه. تازه شنیدم برای اینکه همراه بیمار کار و مسئولیت پرستارها را انجام بده، باید بابتش به بیمارستان هم پول بده!!!
بله استرالیا همراه قبول نمیکنه و ساعت نه شب آخرین وقتیه که کسی می تونه کنار مریض بمونه. مگر بیمار نوزاد باشه یا زیر پنج سال. ولی کارکنان بیمارستان مراقبند و مریض بدحال رو به حال خودش رها نمی کنند. یا اگر بگه شیاف (حتی) دوست ندارم، آمپول می زنند یا کپسول میدن.
شورشو در آوردن تو همه چیز.

بگذریم، امیدوارم حالا بهتر باشی ترانه جان

سلام.این مشکل بیمارستان های ایران هست.متاسفانه پرسنل کم دارن.تو بیمارستان خصوصی بدون همراه این بلا به سرم اومد.

منجوق چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 20:57 http://manjoogh.blogfa.com/

والا ما با همراه هم بودیم حراست طرف بیمارستان رو می گرفت

حراست زنگ زد از پرستاری پرس و جو کرد.تازه پرستارها فهمیدن چی شده.یعنی انقدر سرشون گرم مریض های دیگه بود که نفهمیده بودن چی به من گذشته.بعد هی اومدن به جبران که دیگه فایده ای نداشت.

صفا چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 17:40 http://mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

عجب شرایط سختی !!!!! خدارو شکر که حالا بهتر هستین . انشااله که هیچکس کارش به بیمارستان نکشه .

خیلی سخت بود.مخصوصا شب هاش که صبح نمیشه.خدا رو شکر که تموم شد

پرنسا چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 10:57

عجب اوضاعی بوده.
واقعا بدون همراه نباید رفت .یادمه سریال پرستاران که استرالیایی بود رو قبلا پخش میکردن هیچ همراهی نبود هر کی بود میگفتن برو خونه استراحت کن.

آره.من هر وقت میدیدم غصه میخوردم که چرا ما اینجوری اونا اونجوری.

ترانه چهارشنبه 20 فروردین 1399 ساعت 07:43 http://taraaaneh.blogsky.com

چقدر اذیت شدی سهیلا جون وچقدر درد کشیدی...
الان بهتری؟ خونه هستی دیگه نه؟
قدر پسرهای خوبت رو بدون که هواتو دارن. برای همه تون آرزوی سلامتی و آرامش دارم. و این دوران هم بالاخره میگذره.
مواظب خودت باش.

سلام ترانه جان.ممنون.حالا خیلی بهترم.برگشتم خونه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد