یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

بیماری در سال کرونا ۳

شب سوم نصف شب رفتم دستشویی.بعد انگار یه نفر زد تخت سینه ام.رفتم عقب محکم خوردم به توالت فرنگی و نشستم روی زمین.پسر بزرگه شب پیشم بود.هراسون اومد درو باز کرد.من که مثل جوجه میلرزیدم رو کمک کرد.برگشتم روی تخت.از روز پنجم احساس میکردم تبم قطع شده و حالم بهتره.میتونستم غذا بخورم.اما هر بار پرستارها میومدن و با اون تب سنج های بزرگ تو گوش نگاه میکردن میگفتن تب داری.یه پزشک جراح هم اومد بالای سرم گفت اگر تا جمعه تب قطع نشه شنبه میبرمت اتاق عمل اون قسمت روده که مشکل داره میبریم برات کیسه میذاریم.البته موقت.دو ماه تا ۴ ماه.این رو که شنیدم تمام گلبول های سفید و قرمزم دست به دست هم دادن تا از اون جا خلاص بشم.به بچه ها گفتم از خونه برام تب سنج دیجیتال آوردن.دو روز تمام دو ساعت به دو ساعت درجه حرارتم رو گرفتم.همون چیزی بود که خودم حدس میزدم.تب که نداشتم ضعف هم داشتم.جمعه صبح که دکتر اومد نشونش دادم و جریان رو گفتم.گفت درجه خودت رو بذار.گذاشتم ۳۷ بود.بعد اون یکی رو گذاشتم ۳۷ و ۹ رو نشون میداد.با دست پیشونی من رو لمس کرد.تب نداشتم.بعد اون دستگاه رو تو گوش خودش گذاشت.بعد تو گوش پرستار.گفت چرا زیاد نشون میده.تازه فهمیدن دستگاهشون مشکل داره.با این وضعیت تحریم ها و بی پولی ها طبیعی بود که سالم نباشه.به نظرم اگر برای هر نفر یه تب سنج دیجیتال میذاشتن بهتر بود.دکتر هم به وعده اش عمل کرد و جمعه صبح مرخصم کرد.از دست دکتر جراح فرار کردم .رفتم که رفتم.البته الان معالجه رو ادامه میدم با یه کلینیک تخصصی.

یه پرسنل خدماتی بود تو بیمارستان با فامیلی علمدار.واقعا زحمت میکشید.همش صداش میزدن علمدار.پسر بزرگه هم میخندید میگفت نیومد.خدا بهش سلامتی بده.حالا جدا از اون بهیار بیشعور بیمارستان خوبی بود.تو این شرایط که پزشک متخصص پیدا نمیشه انواع پزشک متخصص بالای سرم اومد.منم اینقدر دکتر رفتم که دکتر خوب رو کاملا تشخیص میدم.از همه بهتر متخصص خون بود که تحت نظر اون بستری شده بودم.به نام دکتر بهروز غریب.

نظرات 9 + ارسال نظر
رافائل دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 22:11 http://raphaeletanha.blogsky.com

بازم خداروشکر. آفرین که تب سنج خودت رو بردی.
ان شاءالله زودتر خوب خوب میشی.

ممنون.تو بیمارستان باید حواسمون حسابی جمع باشه.هم مریض هم همراهش.

پرنسا دوشنبه 25 فروردین 1399 ساعت 15:22

یا امام زمان!!!
الکی الکی داشتن میبردنت اتاق عمل

آره .البته الکی نبود.ولی یه سری مراحل اولیه باید طی میشد.

اینک یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 23:58 http://Inak.blogsky.com

خداروشکر که تونستی از اون بیمارستان، جون سالم به در ببری.
خداروشکر که بهتری!

ممنون.لطف خدا بود.

ربولی حسن کور یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 23:05 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
کی فکرشو می کرد یه دماسنج کوچیک بتونه آدمو تا دم در اتاق عمل ببره؟

واقعا.معمولا اتفاقات کوچک باعث حوادث بزرگ میشه.البته هنوز هم احتمال عمل هست ولی بعد از مراحل تشخیصی.

باران پاییزی یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 11:32 http://baranpaiezi.blogsky.com

سلامت باشین سهیلا خانوم. خیای مراقب خودتون باشین

ممنون.مراقب نبودم.ولی از این به بعد حواسم هست.

حسن کچل بانو یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 11:12 http://hasankachalbanoo. blogsky. com

چقدر خدا رحم کرده بهتون با اون تب سنج خرابشون

واقعا.نمیدونم همین یکی خراب بود یا بقیه اش هم خراب بود.

نسرین یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 11:11 https://yakroozeno.blogsky.com/

خوشحالم بهتری و قسر در رفتی.
امیدوارم پای هیچکس به بیمارستان نرسه

ان شالله.با اون شب هاش که صبح نمیشه.

ترنج یکشنبه 24 فروردین 1399 ساعت 09:18 https://khoor-shid.blogsky.com/

ای بابا. واقعاً یعنی نمیدونستند تب سنجشون خرابه؟ حالا یک نفر از مریضها تب داره، دو نفر تب داره. نگران نشدن که چطور همه بخش تب دارند؟

نمیخوام فکر بد بکنم.ولی عاقبت تب داشتن من یه عمل اضافی وحشتناک بود.

منجوق شنبه 23 فروردین 1399 ساعت 14:38 http://manjoogh.blogfa.com/

این تب سنج خودت رو هم یه تبلیغ بکن
ولی خداییش یه تب سنج کوچیک وقتی خرابه خدا به داد دستگاههای بزرگتر برسه
الکی الکی میخواستن قصابیت بکنن ها به خاطر یه تب سنج

واقعا.تو بیمارستان هم خودتون حواستون جمع باشه هم همراه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد