یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

واکسن

سلام .رسیدیم به واکسن. اول یه قصه بگم .اسفند نود و هشت  برام تشخیص کنسر دادن، اردیبهشت نود و نه یه عمل جراحی سنگین داشتم ، بیست کیلو وزن کم کردم ، چند ماه بعد دوره شش ماهه شیمی درمانی رو از سر گذروندم ، یعنی سیستم ایمنی داغون، بعد خبر اومد که قراره بیماری های خاص رو واکسن بزنن ،منم یه دفعه جنی شدم،تو خونه پام رو کردم تو یه کفش الا و بلا من باید واکسن بزنم ، اهل خانه مخالف بودن، می‌ترسیدند اثر بدی داشته باشه ،دوباره قوز بالای قوز بشه ،اما با اصرار و سماجت من همسر جان ساعت چهار صبح از خانه خارج شد و در صف واکسن رفت ،بعد هم ساعت نه صبح  با گل پسر رفتیم و واکسن زدیم. خلاصه همینجوری دو تا سینوفا م زدم رفت .حالا تا این جا رو داشته باشید تا فردا بقیه اش .

نظرات 5 + ارسال نظر
نسرین سه‌شنبه 30 شهریور 1400 ساعت 02:40 https://yakroozeno.blogsky.com/

چه کار خوبی کردی

ممنون دوست گلم.انگار بهم الهام شده بود.

عمه خانم یکشنبه 28 شهریور 1400 ساعت 19:11

ادامه قصه های مادربزرگ در قسمت بعد

بله،و همچنان ادامه دارد.

مریم یکشنبه 28 شهریور 1400 ساعت 15:32 http://mabod.blogsky.com

سلام سهیلا جان
بی صبرانه منتظر بقیه ماجرا می مانیم

ممنون.

Sattar یکشنبه 28 شهریور 1400 ساعت 11:45

سلام بانو
زنده ای عایا؟

بله.هنوز هستم.

اینک یکشنبه 28 شهریور 1400 ساعت 09:46 http://Inak.blogsky.com

بعدش چی شد؟
سریال ش کردی؟

دقیقا.سریال کلید اسرار سهیلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد