-
از محبت...
جمعه 27 اسفند 1400 10:41
میدونید،یه کشف جدید کردم،گفتم تا سرد نشده بیام بگم و برم.آدم ها ،مثل گل که به نور نیاز داره تا زنده بمونه،به محبت کردن و محبت دیدن،نیاز دارن. میتونه خانواده باشه،میتونه گل باشه،میتونه دوست باشه،یا حیوان خانگی،برای سالم موندن،برای خودتون منبع محبت پیدا کنید،عشق بدید و بگیرید.باشد که از رستگاران باشید. همین دیگه.
-
عید و چهارشنبه سوری و غیره
چهارشنبه 25 اسفند 1400 11:20
این مدت که نبودم اتفاقات زیادی افتاد،از ریز و درشت،حالا سر فرصت براتون میگم،اما یه چیزی بگم شاد روان بشید. بخاطر مشکلات کرونا،پسر بزرگه یه کم افسرده شده بود،موافقت کردیم گربه بیاره،یه بچه گربه کوچولو،اول قرارمون این بود که فقط تو اتاق خودش باشه،الان روی سر ما نشسته. حالا جریان گربه رو میام براتون میگم،فقط اینو براتون...
-
آمار و احتمالات
چهارشنبه 20 بهمن 1400 08:34
وقتی دبیرستان میرفتیم،میونه خوبی با ریاضی نداشتم،مثلثات که فاجعه بود،اصلا نمیفهمیدمش،جبر همش اتحاد بود،هندسه شیرین بود و زیبا،اشکال متقارن،اثبات،و بهتر از همه آمار بود.خیلی برام راحت بود فهمش و بکار گیری. حالا بعد از این همه سال،میبینم همون آمار در زندگی به درد میخوره.حیف که نرفتم برای یاد گیریش.مثلا ، در جریان...
-
اتاق مستر
شنبه 2 بهمن 1400 08:47
داشتم یه آگهی فروش خانه میدیدم،همین حوالی غرب تهران،نه خیلی بالا بالاها،نوشته بود،آپارتمان سه خوابه،هر سه خواب مستر،دو پارکینگ،۲۵۵ متر. اولش فکر کردم،آخه سه تا حموم و دستشویی رو کی باید تمیز کنه، بعد فکر کردم کسی که اون خونه رو میخره،حتما خدمتکار داره. این از این، بعد فکر کردم،کی میتونه بخره،تو کامنت ها جواب داده بودن...
-
معاشران گره ز زلف یار ...
دوشنبه 27 دی 1400 17:05
خوب،جونم براتون بگه،این مدت کرونا،عادت کردیم به گوشه گیری،عدم معاشرت.تا بلکه از شر این ویروس منحوس در امان بمونیم.هر چند که یکبار دلتا گرفتیم. هفته قبل تو گروه دوستان ،یکی از دوستان زده که سعیده خانم کرونا گرفته،بیمارستان بستری شده. حالا سعیده کیه،یکی از دوستان نزدیکمون،دبیر بازنشسته،مسن،دخترش هم مهاجرت کرده،با همسرش...
-
تولد
سهشنبه 21 دی 1400 17:35
نمیذارن بیام بگم که،کوفتمون میشه. پدر تیلو جان به رحمت خدا رفت،دوست وبلاگی آقا ستار به رحمت خدا رفت،اخبار هم که همش خبر بد.تسلیت میگم به تیلوی عزیزم. غم مرگ برادر را برادر مرده میداند. هیییییی.بگذریم.بالاخره دور هم جمع شدیم،جای شما خالی نهار خوردیم،چون بچه های خوبی بودن،چایی هم خوردیم،پولش رو هم تقسیم کردیم،به سلامتی...
-
تولد
سهشنبه 16 آذر 1400 08:38
امسال قراره برای تولدم چند شبانه روز جشن داشته باشیم،اتفاق خیلی مهمی تو دنیا افتاده که من ۵۵ رو تموم کردم و وارد ۵۶ شدم، از چند وقت قبل بچه ها پچ پچ میکردن .به منم نامردا نمیگفتند جریان چیه .نمیدونم چرا انقدر خوشحالی میکنن که مامانشون ۵۶ ساله شده .البته هم من میدونم،هم خودشون،هم دوستانم که امسال اصرار زیادی دارن به...
-
واکسن و پشه
چهارشنبه 10 آذر 1400 11:39
سلام،روزتون بخیر . اومدم عکس از تو آسانسور بگیرم،مثل بلاگرها،پز کلاه بافته شده ام رو بدم،نشد که نشد .نه آینه افتاد،نه کلاه درست و حسابی افتاد ، کلاه سر همون ژاکت پست قبل هست مثلا . نتیجه اخلاقی این که ماسک بزنید،واکسن بزنید ،بعد از چهار ماه دوباره واکسن بزنید،فاصله احتماعی حفظ کنید،بقیه اش هم توکل به خدا،مثل بقیه...
-
دل کندن
پنجشنبه 4 آذر 1400 12:13
این پست تلخه،بر خلاف همیشه رگه های طنز نداره،اگر براتون سخته،نخونید. وقتی به دنیا میاییم،هر روزی که از تولدمون میگذره،یه روز به مرگ نزدیکتر میشیم.ولی ما فقط زندگی رو میبینیم.مرگ سمت چپ ما همراهمون هست،در تمام خوشی ها و ناخوشی ها،بیماری و تندرستی،اگر بتونیم ببینیمش،در آرامش زندگی میکنیم،میفهمیم نباید حرص بخوریم،آزار...
-
الکل
شنبه 15 آبان 1400 12:15
سلام،سلام. اولا که اومدم با ژاکت جدید دستبافتم دلتون رو ببرم. دوم، درباره یه موضوعی صحبت کنیم؟ به نظر شما ، هنوز هم باید یه عالمه دست هامون رو بشوریم،الکلی کنیم،پلاستیک های خرید رو ضدعفونی کنیم،یه عالمه الکل تو ریه هامون وارد کنیم،یه عالمه آب هدر بدیم؟ لطفا نظرتون رو برام بنویسید.
-
کبوتر
یکشنبه 9 آبان 1400 08:10
دیروز با همسر در حال پیاده روی بودیم، یه لحظه احساس کردم یه چیزی به سرم میخوره،کف زمین رو نگاه کردم،دیدم پر از تکه های بزرگ گوشه های نان سنگگ هست ،بزرگ، بالا رو نگاه کردم،اون کبوتر خنگ نشسته بود،تکه های بزرگ رو با نوکش پرت میکرد اینطرف و اونطرف خیلی هم شاکی از اون بالا ما رو نگاه میکرد ،همون موقع یه آقایی با جاروش...
-
کرونا و بویایی
پنجشنبه 6 آبان 1400 11:12
یه اتفاق جالب افتاده.من بویاییم بعد از کرونا خیلی بهتر شده،همسر جان به کل بو نمیفهمه.من همش راه میرم،با ماسک،میگم به به چه بویی،همسر با اخم نگاه میکنه.
-
گربه ها
سهشنبه 4 آبان 1400 13:28
سلام، چرخ فلک چرخید و سی سال پیش ما آپارتمان نشین شدیم. از همون اول چون ذهنیت خونه داشتیم ،سهم گربه ها و پرنده ها رو از سفره مون میدادیم .سهم پرنده ها میرفت پشت پنجره،سهم گربه ها در یک ظرف به حیاط منتقل میشد. اما حیاطی که مشترک بود،حیاطی که نظافتش توسط شخص دیگه ای انجام میشد ، حیاطی که در و دیوار نداشت ،از موش و کلاغ...
-
کار خیر
یکشنبه 2 آبان 1400 05:36
جونم براتون بگه،پدر عادت داشت نون ها رو با قیچی مخصوص ریز کنه،تو ظرف مخصوص بریزه ،یه کم آب بریزه روش،ببره بذاره تو باغچه،کار هر روزشون بود. وقتی فوت کردن،بار دومی که ما به سر خاکشون رفتیم،یه عالمه گنجشک روی خاک و اطرافش بود،در صورتی که دانه ای نبود،یعنی ما حتی یادمون نبود که برای پرنده ها چیزی ببریم.دلم خون شد،که...
-
اپارتمان نشینی
شنبه 1 آبان 1400 08:05
سلام، میخوام درباره یکی از مشکلات آپارتمان نشینی براتون بگم. جونم براتون بگه ، مرحوم پدرم عاشق پرنده ها بود، همیشه نون های باقیمانده از غذا ،ریز میشد و در یک بشقاب پلاستیکی، به همین حیاطی که میبینید منتقل میشد، از اونطرف مرحوم مادر عاشق گربه ها بود، و چون عقیده داشتن غذای این ها باید جدا باشه،غذای گربه ها در حیاط خلوت...
-
کولونوسکوپی
چهارشنبه 28 مهر 1400 14:25
دوستان،الان رفتم سرچ کردم،گویا برای افراد عادی بدون سابقه کنسر،کولونوسکوپی ده سال یکبار توصیه میشه .البته من سالی یکبار چکاپ دارم.
-
خوان سوم
چهارشنبه 28 مهر 1400 10:40
دیگه پذیرش شدم و تموم.رفتم برای کولو. چون دکترم جدید بود،در واقع دکتر اصلی خارج از کشور تشریف داشتن،یه دکتر جوانتر عمل رو انجام میداد،ولی تمام برگه هام به نام دکتر غایب بود.گفتم چرا؟ گفتن محض ارا .چرا نداره .مریض دکتر فلللااانننییی رو نمیشه بدیم یه دکتر دیگه. شما مریض اون هستی. زیر لب غر غر کردم،اگه راست میگه منم با...
-
خوان دوم ۲
یکشنبه 25 مهر 1400 10:47
صبح شال و کلاه کردیم به سمت کلینیک. طبق معمول همیشه تهران، جای پارک نبود،همسر مجبور شدمن رو دم کلینیک پیاده کنه و یه راه دور ماشین رو پارک کنه.رفتم برای پذیرش. اسمم رو پیدا نمیکرد. .چون قبلا یه دکتر دیگه کولو کرده بود،و انصافا دکتر به نامی بود،حالا هم که ایران نبود به نام اون ثبت میکردن،ولی یه دکتر دیگه انجام میداد....
-
خوان دوم ۱
چهارشنبه 21 مهر 1400 06:46
سلام سلام.مرحله بعدی چکاپ کولونوسکوپی بود.چیزی که ازش میترسیدم.حتی قبل از عمل هم معده ام به گرسنگی حساس بود.بعد از عمل که دیگه هیچی،اصلا نمیتونستم تحمل کنم. حالا برای کولو باید کلی ساعت گرسنگی بکشم . اینو حالا یه کاریش میکنم،اون آبی که باید خورد .وای وای .نگم براتون.تقریبا سه تا بطری یک و نیم لیتری از یه مایع بیرنگ و...
-
سونو
دوشنبه 19 مهر 1400 09:22
امروز برای چک آپ سونوگرافی داشتم.همون جریان زیبا که میگن صبح صبحانه نخورید و مثانه تون در حال انفجار باشه. ساعت ۱۱ وقت داشتم،نگو کلا دکتر ساعت ۱۱ و ربع میاد. قبل از من یه خانمی نشسته بود.منم رفتم در یه فاصله دور نشستم.همسر رفت پرداخت کنه،بعد اومد نشست کنار دست خانمه،من و خانمه هی بهش نگاه میکردیم،اونم سرش پایین بود در...
-
بدون عینک ۲
سهشنبه 13 مهر 1400 06:41
پسر کوچیکه ۲۷ سالشه،فکر نکنید یه پسر کوچولو رو کردم تو حموم سوسک بکشه. بزرگه ۳۲ سالشه،میره پشت من سنگر میگیره تا بقیه سوسک رو بکشن.
-
بدون عینک
شنبه 10 مهر 1400 19:13
صبح زود داشتم از سرویس حمام میومدم بیرون،یکدفعه یه سوسک بزرگ،خیلی بزرگ رو دیدم توی وان داشت اینطرف و اونطرف میرفت. وقتی اومدم بیرون پسر کوچیکه کورمال کورمال داشت میرفت سمت حمام.کردمش اون تو و گفتم سوسکه رو بکش. گفت مامان عینک ندارم. گفتم اصلا نیازی به عینک نیست،انقدر بزرگه بدون عینک هم دیده میشه. خلاصه که در نبردی...
-
مدیریت
سهشنبه 6 مهر 1400 11:56
برای بچه ها غذا از دیروز داشتیم.برای خودمون یه کوچولو قورمه سبزی فریز شده در آوردم.برنج هم کم بود. همسر:برنجش کمه؟ من:با نون میخوریم. همسر:خورشت هم کمه. من :آب میریزم توش. و اینچنین غذای ظهر سه شنبه مدیریت شد. یاد بگیرید.
-
واکسن بزنیم
دوشنبه 29 شهریور 1400 14:11
سلام.اومدم یه روشنگری کنم.دوستان ویتامین دی با این علامت اندازه گیری میشه.دویست و پنجاه میکروگرم .این اندازه معادل هزار آی یو هست .یعنی همون که ما میگیم هزار و دوهزار .درست شد.ولی مثلا ویتامین سی ، هزار میلیگرم هست. موقع استفاده به این توجه کنید . عکس رو بزرگ کنید علامت میکروگرم رو کنار ویتامین دی سه میبینید . خوب...
-
کرونا و مصونیت
یکشنبه 28 شهریور 1400 19:42
دوستان در اینستا یه پست گذاشتم درباره این که چرا آدمهای واکسن زده کرونا میگیرن. به زبان ساده توضیح داده.نمیتونم به اون خوبی توضیح بدم. @soheildeco آیدی من در اینستا هست .اصل پست متعلق به صفحه twitterfarsi هست.
-
واکسن
یکشنبه 28 شهریور 1400 09:41
سلام .رسیدیم به واکسن. اول یه قصه بگم .اسفند نود و هشت برام تشخیص کنسر دادن، اردیبهشت نود و نه یه عمل جراحی سنگین داشتم ، بیست کیلو وزن کم کردم ، چند ماه بعد دوره شش ماهه شیمی درمانی رو از سر گذروندم ، یعنی سیستم ایمنی داغون، بعد خبر اومد که قراره بیماری های خاص رو واکسن بزنن ،منم یه دفعه جنی شدم،تو خونه پام رو کردم...
-
ویتامین دی و کرونا
شنبه 27 شهریور 1400 17:00
سلام سلام.افتان و خیزان برگشتم.بالاخره شتر منحوس کرونا جلو در خونه ما هم خوابید..دوماه قبل اول همسر گرفت خیلی سخت.من و بچه ها خفیف گرفتیم.اول بگم اون عکس ویتامین دی رو گذاشتم که بگم خیلی مهمه.در مقابله با کرونا.ما که خفیف گرفته بودیم دکتر فقط ویتامین بارونمون کرد.دو هزار iu ویتامین دی ،ویتامین سی و زینک،و یکسری شستشوی...
-
من و کرونا ،بقیه اش
یکشنبه 14 شهریور 1400 12:21
جونم براتون بگه مبتلا شدن به کرونا مثل هفت خوان رستم میمونه.هر خوان که بگذره میافتی تو گرفتاری بعدی.خوب اولش داروهای مرسوم و معمولی میدن.میگن مراقب باش.باید بشینی مثل جغد مریضت رو مراقبت کنی.با هر تغییری،هر تبی،هر سرفه ای گوش به زنگ باشی.بعد داروی فاواپییر میدن.باید بری دنبالش،به بدبختی گیر بیاری.یه دوره مریضت...
-
من و کرونا ۶
شنبه 13 شهریور 1400 09:36
سلام.اون دکتر که تو کامنت ها معرفی کردم،ساعت کاریش از ۸ صبح تا ۱ بعدازظهر هست.بیشتر کار نمیکنه.بعد هم تلفن جواب نمیدن چون از سر و کولشون داره بیمار کرونایی میریزه.کرونای لعنتی معمولا یه خانواده رو درگیر میکنه .بدون وقت قبلی خیلی کم میتونن بیمار ببینن.یعنی باید حضوری بری،برای فردا یا پس فردا نوبت بگیری.نذارید حالتون بد...
-
من و کرونا ۵
پنجشنبه 11 شهریور 1400 09:59
انقدر این دکتر و اون دکتر کردم تا باالاخره رسیدم به این خانم دکتر.اتاق انتظار بزرگ.هوا جریان داره. صندلی ها با فاصله.خودش هم تقریبا نیم ساعت صرف هر بیمار میکرد.خوب معاینه میکرد.صدای ریه رو گوش میداد.به شدت با سی تی مخالف بود.میگفت ضرر داره.تحت نظر خودش دارو رو تزریق کردیم.وقتی قند بالا رفت خودش با تزریق پایین اورد.خدا...