-
مدل سخت
سهشنبه 28 مرداد 1399 19:16
میرم تو اینستا و پین ترست میگردم.مدل های سخت پیدا میکنم.شروع میکنم به بافتن.همش دونه ها یا کم میشه یا زیاد.نمیدونم چه مشکلی با من دارن.همش هم در حال شمردن هستم.ولی بازم کم و زیاد میشه.بگو آخه مجبوری.
-
مبارزه
یکشنبه 26 مرداد 1399 19:51
ابن دفعه که برای شیمی درمانی رفته بودم یه مطلب جالب فهمیدم.اون جا همه بیمارها حواسشون به هم هست.وقتی سرم یه نفر تموم میشه بغل دستی اش خبر میده به پرستار.در صورتیکه شاید اصلا حرف نزنن با هم.یا اسم همدیگه رو ندونن.معمولا هم آدم ها همون آدمهای قبلی نیستن.یا به آخر مبارزه شون رسیدن و شیمی درمانی شون تموم میشه.یا نیمه تمام...
-
اعتماد۳
شنبه 25 مرداد 1399 04:02
اون پیج همچنان پست میذاره و به کلاهبرداریش ادامه میده.دوستان راه دیگه ای به نظرتون میرسه که جلوش گرفته بشه.هی به خودم میگم ولش کن.هر کار بلد بودی کردی؟ولی بازم میبینم نمیتونم بی تفاوت باشم.
-
اعتماد ۲
سهشنبه 21 مرداد 1399 06:48
پول رو پس نداد.متاسفانه.خبر دارم کسانی ازش به پلیس فتا شکایت کردن.ولی شما لطفا ریپورتش کنید پیجش بسته بشه.میدونم کسبه آزاد دچار مشکل هستن.ولی کارش خیلی بد بود.اعتماد مردم رو به بازی گرفت.اسم پیج هستsetScarf_official.لطفا کسانی که میتونن ریپورت کنن.ولی پست یا مطلبی تو ایستا شون نذارن.نمیخوام بفهمه کی ریپورت کرده.برای...
-
اعتماد
دوشنبه 20 مرداد 1399 08:13
نمیدونم چقدر به خریدهای اینترنتی اعتماد دارید.تو پست های قبلی فکر کنم یه پیج اینستا رو معرفی کردم که روسری میفروخت.ازش تعریف کرده بودم.حالا سه هفته است روسری سفارش دادم.هنوز نرسیده.در صورتی که کامواهای سفارشی از شهرستان همش رسیده.حالا فعلا هنوز منتظرم ببینم چی میشه.حدود ۴۵۰ ازشون روسری خریده بودم هدیه بدم.هنوز...
-
تخفیف
شنبه 18 مرداد 1399 16:45
اون پیج روغن که پست قبل معرفی کردم تا سه روز تخفیف ۱۵ درصد گذاشته.
-
راه حل
شنبه 18 مرداد 1399 16:44
همون اوایل که صحبت شیمی درمانی شد دکتر گفت موهات نمیریزه.منم خوشحال و خندان که اقلا این یه مصیبت رو ندارم.ولی وقتی درمان رو شروع کردم ریزش شروع شد.حالا نه اونقدر زیاد.ولی همیشه روی لباس هام پر مو بود.به فکر چاره افتادم.از روغن زیتون هم کار زیادی بر نیومد.تو یکی از پیج های اینستا دیده بودم که روغن های گیاهی...
-
مسابقه
پنجشنبه 16 مرداد 1399 16:27
چند وقتی هست تو ایستاگرام یه راه گول زنک باز شده.به این صورت که یه پیج رو انتخاب میکنن.بهش میگن اگر میخواهی فالور پیدا کنی ما برات مسابقه میذاریم.یه چند تا جایزه.فکر کنم چند تا پیج با هم این کارو انجام میدن.پیج ها هم هیچ ربطی به هم ندارن.جایزه هم نمیدونم بدن یا نه.شرطش اینه که من طالب جایزه اول لایک کنم پست جایزه...
-
احراز هویت
سهشنبه 14 مرداد 1399 08:43
یادم رفت براتون از پذیرش بیمارستان ابن سی نا بگم.بیمار کرونایی بستری نمیکردن.دو ساعت طول کشید.چون تب داشتم و تک سرفه مشکوک به کرونا بودم.البته اون زمان هنوز کرونایی ها دل درد نداشتن وگرنه محترمانه از در بیمارستان بیرونمون میکردن.اول یه دکتر اومد برای معاینه.کلی ضربه های محکم به همه جام زد.پشت ریه.کلیه.خلاصه.بعد که رفت...
-
اینستا
دوشنبه 13 مرداد 1399 09:45
جدیدا مد شده پیج های اینستا برای بهتر دیده شدن برای مردم مسابقه میذارن.برای شرکت در مسابقه هم باید پست هاشون رو لایک کنید و فالور هاشون رو هم فالو کنید.یا لایک کنید و کامنت بذارید.رفتم تو پیج که روسری بخرم.دیدم ۵۰ تا کامنت داره.عادت دارم بخونم.بعد دیدم یه آیدی ۵ بار قلب گذاشته.دریغ از یه کلمه حرف حساب.نمیدونم چه روش...
-
جومونگ
شنبه 11 مرداد 1399 13:56
همسر به سریال جومونگ علاقه خاصی داره.هم میبینیم هم ضبط میکنیم.رسیدیم به جایی که بویو، گوگوریو رو تحریم کرده.بدون جنگ میخواد از پا درشون بیاره.مردم خسته گرسنه و مریض هستن.تا دستی از غیب میرسه و بانو سوسانو با بار آذوقه میرسه.مشکلاتشون حل میشه.خدایا به ما تحریم دادی.بانو سوسانوش چی شد پس؟
-
ما و پست
جمعه 10 مرداد 1399 05:13
اون زمان ها یکی از کارهای مهم ما فرستادن کارت پستال برای تولدها و و ازدواج ها و تبریک سال نو بود.فرستادن نامه هم برای عزیزان راه دور یکی از واجبات بود.بود و بود تا ارتباطات مجازی شکل گرفت.نامه شد ای میل.واتساپ.تلگرام.و... یادمه اون موقع دلم به حال کارکنان پست میسوخت که بیکار شدن.ولی حالا.در کنار رکود و بیکاری ، کسب و...
-
راهنما
سهشنبه 7 مرداد 1399 05:32
یه دسته کوچک هست تو ماشین به اسم راهنما.که وقتی میزنی یه چراغ گوگولی روشن میشه خاموش میشه.انقدر هم بیچاره عمر میکنه.تا نزنن بشکننش خیلی خراب نمیشه.تا این جاش خوبه.ولی نمیدونم چرا راننده های گرامی صرفه جویی میکنن.بابا بزنید او دسته رو.ماشین های دیگه بدونن چیکار میخواهید بکنید.بپیچید.نپیچید.رانندگی شده مثل بازی های...
-
جوانی ۲
دوشنبه 6 مرداد 1399 07:58
یادم رفت بگم صابون حمامم تبدیل شده به صابون بچه فیروز و شامپوم شامپوبچه فیروز.فک کنم تا چند وقت دیگه نوزاد بشم از دنیا برم.دومین جلسه شیمی درمانی گذشت.هنوز تو مرحله so far so good هستم.خدا رو شکر.مطلب درباره جوانی نوشته بودم قبلا.یه دوست عزیز برام یه امانتی آورد.بعد گفت فکر میکنم هم سن هستیم.سنم رو کهگفتم تعجب...
-
جوانی کجایی...
پنجشنبه 2 مرداد 1399 11:19
نمیدونم فیلم بنجامین باتن رو دیدید یا نه.یه پسربچه بصورت یه پیرمرد به دنیا میاد.البته که یه بیماری هست به همین شکل. ولی دیگه جوان نمیشن.تو اون فیلم پسر بچه هر چی بزرگتر میشه جوانتر میشه.به صورت نوزاد از دنیا میره.حالا من یه قسمتی از اون فیلم شدم.فکر کنم یه قسمت عمده اش برمیگرده به لاغری زیادم.وزنم بالا نمیره.دیروز...
-
پارتی
پنجشنبه 2 مرداد 1399 09:27
خیلی دلم برای دوستام تنگ میشه.سیستم ایمنی ام هم که نابوده.با هم قرار میذاریم تو محوطه.فضای باز.آبمیوه و میوه و شیرینی هم میبریم.با فاصله میشینیم و ماسک و الکل.یه ساعتی میگیم و میخندیم.بعد من برمیگردم خونه اون طفلک ها هم میرن خونه شون.دو تاشون راهشونم دوره.ولی دم رو غنیمت میشماریم.(چه ادبی شد).دیروز یکی شون میگفت میشه...
-
So far so good
دوشنبه 30 تیر 1399 22:22
یه زمانی کلاس زبان میرفتم .یه داستانی استادمون تعریف کرد.یه نفر از یه برج آسمانخراش افتاد پایین.وسط راه یه نفر ازش پرسید چطوری.گفت so far so good. یعنی تا حالاش خوبه.حالاتا بعدش هم خدا میدونه.حکایت کار من هست.تا حالا روش جدید خوب بوده.تا بعدشم خدا میدونه
-
فریاد
چهارشنبه 25 تیر 1399 07:51
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آن چه البته به جایی نرسد فریاد است
-
در حسرت دیدار تو آواره ترینم ...
چهارشنبه 25 تیر 1399 05:31
خدایا،بارالها،پروردگارم،۵۴سال عمر ازت گرفتم.یه شاه دیدم.چند تا نخست وزیر.یه عالمه رییس جمهور.یه انقلاب.یه جنگ.گشایش اقتصادی.تحریم دیدم.برجام دیدم.دو بار خودم تصادف کردم و خانواده ام از دست عزراییل کشیدنم بیرون. یه بارخواهرم تصادف کرد عزراییل رو قسمش دادم که نبرش.منم و همین یه دونه خواهر.حالا هم که سرطان و شیمی درمانی...
-
مخارج دانشگاه؟
سهشنبه 24 تیر 1399 13:02
داشتم یه سریال خارجی میدیدم.توش همش از پس انداز کردن پول برای هزینه تحصیل و دانشگاه بود.یعنی برای بچه ای که میخواد دنیا بیاد.حالا قدیم دختر که به دنیا میومد شروع به جمع آوری جهیزیه براش میگردن.چقدر تفاوت.
-
دوره جدید شیمی درمانی
چهارشنبه 18 تیر 1399 18:56
در دوره های قبل که میرفتم با هیچ کدوم از بیماران صحبت نمیکردم.البته یه کم شلوغ هم بود.اینبار چون زود رفته بودم یه خانم اون جا بود.جالب این که هر دو حالت های مشابه داشتیم.می.گفت به بچه هام گفتم نمیخوام معالجه کنم.بذارین تموم بشه.یا این که میگفت نمیتونم شیمی درمانی رو تاب بیاره میمیرم تو این دوران.منم دقیقا همین افکارو...
-
موا.د مخ.در
دوشنبه 16 تیر 1399 07:50
همسر تو کلینیک شیمی درمانی خونده بود که سوزاندن مریم گلی خیلی خاصیت داره.رفته بود گرفته بود و گاه گاهی دود میکرد. پسر کوچیکه دیروز اومده میگه نمیدونم کدوم همسایه موا.د دود میکنه.بوش همش تو اتاق من هست.هر چقدر هم سرک کشیدم نفهمیدم.من از وقتی عمل کردم باید شکمم رو نگه دارم و گیگیلی گیگیلی بخندم.خلاصه با یه زحمتی...
-
محبت بی قید و شرط
شنبه 14 تیر 1399 05:57
اما معنی محبت بی قید و شرط. یعنی شما توقع برگشت محبتتون رو نداشته باشید.یعنی نگید من اینکارو کردم،اون کارو کردم ولی وقتی نیاز داشتم کسی کاری برام نکرد.اگر معتقد به وجود خدا هستید میدونید که از همه به شما مهربانتر و دلسوزتره.هیچ وقت تنهاتون نمیذاره.حتما یکی برای کمک پیدا میشه.از بچه هاتون توقع نداشته باشید.در عوض...
-
مادری
سهشنبه 10 تیر 1399 09:55
یه مطلبی بیخ گلوم چسبیده ولم نمیکنه.در واقع تجربه است.میخوام با شما در میون بذارم. یه دوستی دارم اصالتا ترک هست.ولی به دنیا اومده و بزرگ شده تهران.سه تا پسر داره.از همسرش تقریبا جدا شده.روی پسرها کنترل کامل داره.همش هم تو خودشون هستن.یعنی پسرها دوست صمیمی ندارن.مخصوصا روی پسر بزرگه. پسر بزرگه حدودا ۳۵ سالشه.دو بار...
-
یکی میرد ز درد بینوایی...
دوشنبه 9 تیر 1399 09:14
ده روز جهنمی رو تجربه کردم.داروهای شیمی درمانی حسابی به هم ریخته بود وجودم رو.این مدت همسر همش در راه و نیمه راه دکتر بود.تا بالخره قرص ها جواب داد و به روال عادی برگشت. دلم برای همسر خیلی میسوزه.این مدت ۶ کیلو وزن کم کرده.وقتی حالم بد میشه مستاصل میشه.همش میگه خدایا چه کنم.به نظرم خیلی مسن تر از قبل میاد.ما ۹ سال...
-
روزها گر رفت گو رو باک نیست
شنبه 31 خرداد 1399 16:20
روزها پشت سر هم میگذره.منم یه روز حالم خوبه و سر به سر اطرافیان میذارم.یه روز حال تهوع و دل درد دارم مثل جغد یه گوشه مبنشینم و نگاهشون میکنم.از صبح که بیدار میشم مثل یک عنکبوت ساعی شروع به بافتن میکنم.همسر میگه مثل کوزت شدی.از بس با جدیت میبافی.فعلا روزگارمون اینجوری میگذره.
-
بلاگ اسکای
شنبه 24 خرداد 1399 13:03
صبح تا حالا هر چی میخوام کامنت بذارم نمیشه.تیلوی عزیزم خرگوشت خیلی خوشگله.گولوی عزیزم خوشحالم حالت بهتره.و بقبه دوستان که یادم نمیاد چی براشون نوشتم و کد امنیتی نذاشت پیام بدم..
-
قسمت دوم
سهشنبه 20 خرداد 1399 13:49
دیروز قسمت دوم دارو درمانی بود.جای شما هم اصلا خالی نبود.دیشب که همش خوابیدم.امروز هم مست و ملنگم.تا فردا.
-
مینیون
شنبه 17 خرداد 1399 17:15
پسر بزرگه لیف مینیونش رو آویزون کرده تو اتاقش.میگه دلم نمیاد استفاده کنم.قرار شد یه ساده براش ببافم.
-
لیف قلاب بافی
شنبه 17 خرداد 1399 16:11
دوستان عکس دو تا از لیف ها رو تو اینستا گذاشتم.فقط خواهش میکنم از بیماری چیزی ننویسید.فقط مثبت.