یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

بخندیم

نه میره نجاری میگه:
آقا یه کمد بساز برام، یارو یه کمد میسازه.
زنه دو روز بعد میاد میگه: اتوبوس که رد میشه کمده میلرزه!
نجاره میگه چرا مزخرف میگی اتوبوس چه صیغه ایه!!؟
خلاصه میاد پیچ میچاشو محکمتر میکنه و میره!
دوباره فرداش زنه میاد میگه: اتوبوس رد میشه کمد میلرزه ...
اینم میگه : بابا برای یه کمد پدر مارو در آوردی. اصن من میرم تو کمد میشینم اتوبوس رد شه ببینیم چیه.
میشینه تو کمد یه دفه شوهر زنه میاد خونه در کمدو باز میکنه ، میگه:
تو اینجا چی کار میکنی؟
نجاره میگه : اگه بهت بگم منتظر اتوبوسم باورت میشه ??! :

زیبایی


یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوق‌العاده زیبا است ازدواج کرد.
اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه می‌خوردند، آنها از هم جدا شدند.
طولی نکشید که دوستم دوباره ازدواج کرد. همسر دومش یک دختر عادی با چهره‌ای بسیار معمولی است.
اما به نظر می‌رسد که دوستم بیشتر و عمیق‌تر از گذشته عاشق همسرش است.
عده‌ای آدم فضول در اطراف از او می‌پرسند:...
فکر نمی‌کنی همسر قبلی‌ات خوشگل‌تر بود؟
دوستم با قاطعیت به آنها جواب می‌دهد: نه! اصلاً! اتفاقا وقتی از چیزی عصبانی میشد و فریاد میزد، خیلی وحشی و زشت به نظرم می‌رسید.
اما هسمر کنونی‌ام این طور نیست. به نظر من او همیشه زیبا، با سلیقه و باهوش است.
وقتی این حرف را می‌زند، دوستانش می‌خندند و می‌گویند : کاملا متوجه شدیم...
می‌گویند: زن‌ها به خاطر زیبا بودنشان دوست داشتنی نمی‌شوند، بلکه اگر دوست داشتنی باشند، زیبا به نظر می‌رسند.
بچه‌ها هرگز مادرشان را زشت نمی‌دانند.
سگ‌ها اصلا به صاحبان فقیرشان واق واق نمی‌کنند.
اسکیموها هم از سرمای آلاسکا بدشان نمی‌آید.
اگر کسی یا جایی را دوست داشته باشید، آنها را زیبا هم خواهید یافت.
زیرا "حس زیبا دیدن" همان عشق است ...

ارزش زنان


زمانی که خانمی احساس ارزش نمی کند چه اتفاقی برایش می افتد:

غمناک ترین نامه هایی که دریافت کرده ام از سوی مردانی است که قلبشان شکسته شده و رنجیده اند،چون زنی را که دوست داشته اند از دست داده اند و این تقصیر خودشان بوده،این مردان معمولا داستان مشابهی را تعریف می کنند.

آنان می گ<100یند عاشق زنی شده اند که به نظر می آمد فرد مناسبی برای آن هاست.در ابتدا همه چیز عالی پیش می رفت تا اینکه یک روز زن می گوید: نیاز به کمک بیشتر،صحبت و توجه بیشتر از طرف تو دارم.
اما مرد به هیچ کدام از این موارد گوش نمی دهد.او این نیازها را درک نمی کند.برای همین عصبانی شده و از خانه خارج می شود.همسرش به دنبالش می رود و می خواهد به او بفهماند که چقدر غمگین و آزرده شده است،اما مرد لج می کند و جواب نمی دهد.
آخر این داستان همیشه یک جور است.بالاخره روزی می رسد که مرد با کمال تعجب می بیند که همسرش به او می گوید:
دیگر خسته شده ام.
و او را ترک خواهد کرد.ناگهان مرد به خود می آید و می فهمد که هرگز قدر و ارزش همسرش را ندانسته و آن را یک چیز معمولی و عادی می دانسته،اما حالا دیگر خیلی دیر شده،او رفته.

در این جا آخرین پاراگراف یکی از این نامه ها را که از طرف مرد جوانی از اهالی ویرجینیا نوشته شده می آورم.او درباره ی جدایی اش بعد از چهار سال ازدواج با یکی از همکلاسی های دانشگاهی اش چنین نوشته:

اکنون که این نامه را می نویسم بسیار دیر شده و مانند هر شب در آپارتمان کوچک و تاریک خود نشسته و "ترزا" را به یاد می آورم،دلم برایش تنگ شده و می دانم که دیگر هرگز نمی توانم او را به دست بیاورم.
او را از خودم راندم و خدا هم او را از من گرفت.خانم آنجلیس،چیزی که مرا شکنجه می دهد این است که می دانم چقدر مرا دوست داشت.
او واقعا عاشق من بود و تمام چیزی که در قبال آن توقع داشت این بود که بداند من هم او را به همان اندازه دوست دارم و چیزی که واقعا مرا می کشد این است که من به این نیاز او واقف بودم،اما به قدری لجباز،مغرور و خودخواه بودم که به روی خود نمی آوردم.
از شما نمی پرسم که چه کار می توانم برای بازگشت همسرم انجام دهم چون می دانم دیگر امیدی برای این کار وجود ندارد،اما خواهش می کنم ماجرای زندگی مرا برای مردانی که کتاب هایتان را می خوانند بازگو کنید.به آن ها بگویید که اشتباه مرا نکنند و قدر همسرشان را بدانند و از او نگهداری کنند.

وقتی این نامه را خواندم گریستم و هم اکنون نیز که آن را برای شما می گویم گریه ام می گیرد.اشک های من برای مردانی است که دیر به این حقیقت رسیده اند که عشق یک زن هدیه ای گران بهاست.وقتی قدر نعمتی را ندانید،مطمئنا آن را از دست خواهید داد.
اشک های من برای زنانی است که مجبور به ترک مردی هستند که واقعا دوستش دارند،به خاطر اینکه آنان را در زندگی مورد قدر دانی قرار نداده و عشق
آنان را بی اهمیت تلقی کرده اند.



"رازهایی درباره ی زنان"
باربارا دی آنجلیس

تام و جری


زن و شوهری در هتل خارجی، شب:
زن یک موش دید و به شوهرش گفت.
مرد گفت :من به پیشخدمت میگم موشو از اتاق بیرون بندازه.
زن گفت :تو انگلیسی بلد نیستی!
-یه کاریش می کنم.
مرد خطاب به پیشخدمت: you know tom and jerry? o
پیشخدمت: of course
- jerry is here :)))))))))))))))

خوشبختی


تنها احمق ها خوشبختی را در دور دست جست و جو می کنند.
انسان عاقل خوشبختی را در زیر پای خود می جوید.

جیمز اپنهایم