یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

یه خورشید درخشان

مطالب اجتماعی، کانال تلگرام @starish_shop,اینستاsoheildeco

غذا دادن به حیوانات

پیرو اون پستی که قرار بود بذارم،اندر احوالات من و شوخی های خدا، من یه پیج دارم ،البته متروک شده،توش اطلاعات مربوط به مشکلات محیط زیستی میذاشتم،غذا دادن به گربه ها،موش ها،خلاصه میگفتم غذا ندید،سگ ها رو براشون غذا نریزید،از این صحبت های منور الفکری.

بعد زد و گربه دار شدیم،این پیشول،کوچولو بود،باید براش غذا میپختم،میخورد،یه کم که بزرگتر شد ادا و اصولش زیاد شد،چند بار غذا پختم،نخورد،نمیتونستم بذارم خراب بشه یا بریزم دور،یواشکی تو یه ظرف پنیر می یختم،میبردم پایین،یه گوشه میذاشتم برای گربه ها،کیف میکردن،همه اش رو میخوردن،منم همون جا پیاده روی میکردم،مواظب بودم همسایه ها نبینن،بعد هم که تموم میشد،یواشکی با دستکش میانداختم تو سطل زباله.و این کار همچنان ادامه داره.

خلاصه که زیاد منم منم نکنید،خدا اینجوری جوابتون رو میده.

دارو درمانی

پیشول خان گوشش عفونت کرده بردیم دکتر،بهش قطره و آنتی بیوتیک داده.بماند که چه کار سختیه ریختن قطره و دادن شربت بهش.دو نفر باید باشیم،سه نفر باشیم بهتر،یه نفر دست و پاش رو میگیره،یه نفر سرش رو و با دست دیگه اش آروم دارو رو با سرنگ بهش میدیم.انقدر سخته و کشتی میگیریم که بعدش پیشول دو ساعت میخوابه.

روز اول که هیچ،شب دوم من یه دسته گلی به آب دادم،هنوز هم خنده ام میگیره،هم برگام میریزه.وظیفه آماده کردن سرنگ با من هست،اومدم سرنگ رو آماده کردم و قهرمانانه ریختیم تو حلق زبون بسته،اومدم بذارم تو یخچال،دیدم دو تا شیشه هست،عینکم رو زدم دیدم ای دل غافل ،به زبون بسته شربت آلومینیوم ام جی دادم،انقدر هول کردم،به دکتر زنگ زدم،وزن و مقدار دارو رو پرسید،گفت اشکالی نداره،مشکل براش پیش نمیاد.

خلاصه که خیلی ترسیدم،نتیجه اخلاقی این هست که همیشه عینک بزنید.

غذای گربه

من و خدا از قدیم سر شوخی رو با هم باز کردیم.کافیه من برم بالای منبر،بگم،خلایق فلان کارو نکنید،به این دلیل.چند وقت بعد خودم اون کارو میکنم،با دلیل.

مثلا،من از گربه میترسیدم،بعد پسرم گربه به سرپرستی گرفت،غذا پختم براش،کم کم ترسم ریخت.خلاصه با هم جور شدیم.ولی همیشه میگفتم خوب گربه است دیگه،حالا مرد هم که مرد،یکی دیگه،آدم که نیست.دور از جون،زد و گربه سالم و جنگجومون مریض شد،نخیف شد،جلو چشممون مرد.آی ما گریه کردیم با پسر بزرگه،هی گریه کردیم،هی عکس دیدم،فیلمش رو دیدیم .خلاصه که براتون نگم.

تا این جا رو داشته باشید.

گرفتن ناخن

این پیشول ما،خیلی نجیب هست،آرومه،نژادش اسکاتیش هست.بسیار جنتلمن.وقتی براش غذا میذاریم،اول محل نمیده،بعد خیلی آقا منشانه نزدیک میشه و بسیار با کلاس غذا میخوره.انقدر محترمانه رفتار میکنه،که ما همش با فعل جمع باهاش حرف میزنیم.

سلام،حال شما چطوره،غذا رو دوست داشتید.

نه گاز میگیره،نه به اونصورت چنگ میزنه.وقتی ناخن هاش بلند میشه،پسر بزرگه میگیره.حتی اون موقع هم رفتار خشونت آمیز نداره.یه کم تلاش میکنه از دستش فرار کنه،وقتی نمیشه تسلیم میشه،بعد که کار تموم شد،میره نیم ساعت یه جا کز میکنه،در واقع قهر میکنه،بعد از نیم ساعت میاد بیرون،دوباره خودش آشتی میکنه.

خلاصه دلبری هست برای خودش.

داستان اون یکی پیشول رو هم که از دست دادیم براتون تعریف میکنم.خیلی دردناک بود.چقدر من و پسر بزرگه گریه کردیم.

هیچ وقت فکر نمیکردم انقدر غصه بخوریم.

نمک و گربه

سلام،بعد از عیدتون مبارک.یه مدرسه جلو خونه مون هست.الان پر از بچه ها شده.انقدر قشنگه،شور زندگی در هوا موج میزنه.پیشولمون از صبح میشینه دم پنجره تا تعطیل بشن برن خونه هاشون.ان شاءالله همه شون سالم باشن و بیماری سراغشون نیاد.

گربه داران محترم،یه سوال،گربه رو حمام کنیم،یا نه،پسرم هنوز رضایت نداده،البته این که خود پیشول خان هم راضی نیست دخیل هست.

نمک هم گویا مقدار کمش ایراد نداره.

قبلا دکتر گفته بود بهش ندیم.ولی همش کف کفش هامون رو لیس میزد.فکر کردم شاید به نمک نیاز داره.یه کم به غذاش اضافه کردم.

ممنون از راهنمایی های خوبتون.